کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محلی
/mahalli/
معنی
۱. مربوط به یک محل خاص: ترانهٴ محلی.
۲. از مردم محل؛ بومی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بومی
۲. اهلی
۳. بومزاد ≠ غیر بومی
برابر فارسی
برزنی، بوم
دیکشنری
civic, folk, local, native, nonstandard, parish-pump, parochial, regional, somewhere, vernacular
-
جستوجوی دقیق
-
محلی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بومی ۲. اهلی ۳. بومزاد ≠ غیر بومی
-
محلی
فرهنگ واژههای سره
برزنی، بوم
-
محلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به محل) [عربی. فارسی] mahalli ۱. مربوط به یک محل خاص: ترانهٴ محلی.۲. از مردم محل؛ بومی.
-
محلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محلّیٰ] ‹محلا› [قدیمی] mohallā زیورکردهشده؛ به زیور آراستهشده.
-
محلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ ل لا) [ ع . ] (اِمف .) به زیور آراسته شده .
-
محلی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - شیرین گرداننده چیزی را. 2 - شیرین یابنده .
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ] (ص نسبی ) منسوب به محل . || منسوب به حرم سرا. || خواجه سرا. (ناظم الاطباء).
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) حسین بن محمد محلی شافعی (مقریزی در خطط نام او را حسن ضبط کرده است ) فقیه و ریاضی دان . او راست : کتابی در فقه بر مبنای مذهب شافعی و فتح رب البریة علی متن السخاویة (علم حساب )، تألیف در 1138 هَ . ق . (از معجم المطبوع...
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) رجوع به اسعدالدین یعقوب بن اسحاق شود.
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) عبدالرحمن بن سلیمان محلی شافعی متولد در محلةالکبری و متوفی در 1097 هَ . ق . او راست : حاشیه ٔ بر تفسیر بیضاوی . (از تاج العروس ).
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابراهیم بن احمد شافعی محلی ، مکنی به ابوعبداﷲ ملقب به جلال الدین معروف به جلال محلی و جلال الدین محلی . رجوع به جلال الدین محلی شود.
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م َ ح َل ْ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به محله است و آن غیر از المحلةالکبری به مصر می باشد. (از تاج العروس ).
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م ُ ] (ع ص ) آرایش کننده ٔ چشمها. رجوع به احلاء شود. || کسی که چیزی را شیرین می کند. (ناظم الاطباء). شیرین گرداننده . || شیرین یابنده چیزی را. (آنندراج ). رجوع به احلاء و تحلیة شود.
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م ُ ح َل ْ لا ] (ع ص ) آراسته شده و زینت داده شده ٔ با زیور. (ناظم الاطباء). آراسته شده و زیورداده شده . (غیاث ) (از منتهی الارب ) : مرصع به زر و گوهر و محلی به لاَّلی و جوهر. (سندبادنامه ص 313). هر دو منزه از لغو و تأثیم و محلی بخالص تبر ت...
-
محلی
لغتنامه دهخدا
محلی . [ م ُ ح َل ْ لی ] (ع ص ) کسی که زینت میکند قبضه و غلاف شمشیر را. رجوع به تحلیه شود. || شیرین کننده . (ناظم الاطباء). شیرین گرداننده . (آنندراج ). رجوع به احلاء و تحلیة شود. || آن که بیان می کند و وصف می نماید برای کسی حلیه و آرایش ظاهری وی را....