کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محلول
/mahlul/
معنی
۱. (شیمی) مادهای که از حل شدن مادهای دیگر در مایع بهوجود میآید.
۲. (صفت) حلشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حلشده ≠ حلال
۲. آب، مایع
برابر فارسی
گمیزه، آبگونه
دیکشنری
rinse, solution, wash
-
جستوجوی دقیق
-
solution
محلول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هرنوع مخلوط همگن بهصورت مایع یا گاز یا جامد
-
محلول
واژگان مترادف و متضاد
۱. حلشده ≠ حلال ۲. آب، مایع
-
محلول
فرهنگ واژههای سره
گمیزه، آبگونه
-
محلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahlul ۱. (شیمی) مادهای که از حل شدن مادهای دیگر در مایع بهوجود میآید.۲. (صفت) حلشده.
-
محلول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حل شده . 2 - چیزی که در مایعی حل شده باشد.
-
محلول
لغتنامه دهخدا
محلول . [ م َ ] (ع ص ) گداخته شده و حل شده . ذوب شده . (ناظم الاطباء). حل کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). حل شده چنانکه قند یا کلوخ در آب . آب کرده : قند محلول ؛ قند آب کرده ؛ محلول گنه گنه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به مشک سوده ٔ محلول در عرق ماندکه ب...
-
محلول
دیکشنری فارسی به عربی
تخفيف , حل , قابل للذوبان
-
واژههای مشابه
-
aqueous solution
محلول آبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر محلولی که حلاّل آن آب است
-
ammoniacal solution
محلول آمونیاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] محلولی آبی که دارای آمونیاک است
-
sprayer
محلولپاش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ابزاری برای پاشیدن سمّ مایع یا مایعات دیگر به شکل قطرات ریز
-
hypertonic solution
محلول پُرفشار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] محلولی که فشار اسمزی آن بیشتر از محلول مجاور است
-
solid solution, mixed crystal
محلول جامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] [زمینشناسی] فاز بلورینی که ترکیب آن در محدودهای خاص میتواند بدون پدیدار شدن یک فاز اضافه تغییر کند [فیزیک] فاز بلورین همگن متشکل از دو مؤلفه درحالیکه مؤلفۀ دوم بهطور کاتورهای جانشین مؤلفۀ اول میشود
-
محلول ملحي
دیکشنری عربی به فارسی
شوراب , اب شور , اشک , اب نمک
-
dissolved oxygen, DO 1
اکسیژن محلول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مقدار اکسیژن محلول در مایع متـ . اُکسِل