کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محلة
لغتنامه دهخدا
محلة. [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام مواضعی است به مصر. حدود صد قریه در مصربه نام محلة خوانده شوند و مؤلف تاج العروس اسامی این مواضع را ضبط کرده است . رجوع به تاج العروس شود.
-
محلة
لغتنامه دهخدا
محلة. [ م َ ح َل ْ ل َ] (ع اِ) منزل . محل نزول مردم . (از تاج العروس ). رجوع به محله شود. || اردو. کاروان : و ارتحلنا الی موضع المحلة فوصلناه اول یوم من رمضان فوجدنا المحلة قد رحلت فعدنا. (ابن بطوطه ). || جای فرودآمدن . منزل و مقام مردم . (غیاث ) (آن...
-
محلة
لغتنامه دهخدا
محلة. [ م ُ ح ِل ْ ل َ ] (ع ص ) پشته ای که گنجایش یک در خانه داشته باشد: تَلْعَةٌمحلة. (منتهی الارب ). پشته ای که گنجایش یک و یا دو در خانه داشته باشد. (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ).
-
واژههای مشابه
-
محله
واژگان مترادف و متضاد
برزن، ربع، کوی، محلت
-
محله
فرهنگ واژههای سره
کوی، برزن
-
محله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محلَّة، جمع: محلات] ‹محلت› mahalle قسمتی از شهر با چندین خیابان، کوچه، و مغازه؛ کوی؛ برزن.
-
محله
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ لِّ) [ ع . محلة ] (اِ.) 1 - جای فرود آمدن . 2 - قسمتی از شهر، کوی ، برزن . ج . محلات .
-
محله
لغتنامه دهخدا
محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (ع اِ) کوی . برزن . یک قسمت از چندین قسمت شهر و یا قریه و یا قصبه . (ناظم الاطباء). محلت . قسمتی از قسمتهای شهری یا قریه ای . (یادداشت مرحوم دهخدا) : شهر قاهره را ده محله است ،و ایشان محله را حاره گویند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو ...
-
مَحِلَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
محل فرود آمدن او
-
محله
دیکشنری فارسی به عربی
ابرشية
-
عروس محله
لغتنامه دهخدا
عروس محله . [ ع َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 216 تن . محصول آن برنج و مختصری چای . آب آن از پلرود است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کچلک محله
لغتنامه دهخدا
کچلک محله . [ ک َ چ َ ل َ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهارفریضه در بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی . جلگه ای و معتدل . سکنه 226 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
گریلی محله
لغتنامه دهخدا
گریلی محله . [ گ ِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام محله ای است از اشرف (ساری ).
-
گل محله
لغتنامه دهخدا
گل محله . [ گ ِ م َ ح َ ل ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 15000 گزی شمال خاوری آمل ، کنار رودخانه ٔ هراز. هوای آن معتدل و دارای 215 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ هراز ومحصول آن برنج ، کنف و صیفی است . شغل اهالی زر...