کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محفوظ داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
conserve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنسرو، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن
-
conserving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفظ کردن، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن
-
potted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلدان، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن
-
secures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تضمین می کند، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
-
conserves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظت می کند، کنسرو، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، نگه داری کردن
-
securing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأمین امنیت، حفظ کردن، تامین کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
-
ایمن گردانیدن
لغتنامه دهخدا
ایمن گردانیدن . [ م ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مصون ساختن . محفوظ داشتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
امن (فعل ماض)
دیکشنری عربی به فارسی
بيمه کردن , بيمه بدست اوردن , ضمانت کردن , ايمن , بي خطر , مطملن , استوار , محکم , درامان , تامين , حفظ کردن , محفوظ داشتن تامين کردن , امن
-
وعاء
دیکشنری عربی به فارسی
ديگ , ديگچه , قوري , کتري , اب پاش , هرچيز برجسته وديگ مانند , ماري جوانا وسايرمواد مخدره , گلدان , درگلدان گذاشتن , در گلدان محفوظ داشتن , در ديگ پختن
-
محصون
لغتنامه دهخدا
محصون . [ م َ ](ع ص ) محفوظ و استوار. (ناظم الاطباء). استوارشده به حصار و جز آن . (آنندراج ). محفوظ و نگاهداشته شده .- محصون کردن ؛ محفوظ کردن . مصون نگاه داشتن . حفظ کردن : نیل را بر قبطیان حق خون کندسبطیان را از بلا محصون کند.مولوی .
-
تکنین
لغتنامه دهخدا
تکنین . [ ت َ ] (ع مص )فروپوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فروپوشیدن و در لفاف گذاشتن و محفوظ داشتن و مخفی ساختن چیزی یا دانشی و جز اینها. (از اقرب الموارد).
-
pots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلدان ها، گلدان، دیگ، قابلمه، قوری، کتری، دیگچه، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، سبو، هر چیز برجسته و دیگ مانند، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن
-
pot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلدان، دیگ، قابلمه، قوری، کتری، دیگچه، اب پاش، ماری جوانا وسایرمواد مخدره، سبو، هر چیز برجسته و دیگ مانند، در گلدان گذاشتن، در گلدان محفوظ داشتن، در دیگ پختن
-
بخاطر
لغتنامه دهخدا
بخاطر. [ ب ِ طِ رِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بجهت ِ. بسبب ِ. برای خاطرِ. (آنندراج ) : از من که شهره ام به غم افسانه گوش کن یک حرف هم بخاطر دیوانه گوش کن . علی خراسانی . || (از: ب + خاطر) بیاد. آنچه در دل گذرد. (ناظم الاطباء).- بخاطر آوردن ؛ بیاد آوردن ....
-
نگاه داشته
لغتنامه دهخدا
نگاه داشته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مصون . (منتهی الارب ). محفوظ. در امان : ثبات عمر تو باد و دوام عافیتت نگاه داشته از نائبات لیل و نهار. سعدی .رجوع به معانی نگاه داشتن شود.