کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محفل
/mahfel/
معنی
جای جمع شدن گروهی خاص؛ انجمن؛ جرگه؛ مجلس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انجمن، پاتوق، جرگه، جمع، حلقه، کانون، لنگر، مجلس، مجمع، مرکز
دیکشنری
circle, coterie, coven, nest
-
جستوجوی دقیق
-
محفل
واژگان مترادف و متضاد
انجمن، پاتوق، جرگه، جمع، حلقه، کانون، لنگر، مجلس، مجمع، مرکز
-
محفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: محافل] mahfel جای جمع شدن گروهی خاص؛ انجمن؛ جرگه؛ مجلس.
-
محفل
فرهنگ فارسی معین
(مَ فِ) [ ع . ] (اِ.) انجمن ، مجلس . ج . محافل .
-
محفل
لغتنامه دهخدا
محفل . [ م َ ف ِ ] (ع اِ) گردآمدنگاه مردم و انجمن . ج ، محافل . (منتهی الارب ).جای فراهم آمدن مردمان . (ناظم الاطباء). انجمن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مجلس . مجمع. (ناظم الاطباء). گردآمدنگاه . جای گرد آمدن . انجمن گاه مردمان : گل می نهد به محفل نادانا...
-
محفل
لغتنامه دهخدا
محفل . [ م ُ ح َف ْ ف َ ] (ع ص ) آراسته شده . (ناظم الاطباء). زینت داده شده . آراسته . (از منتهی الارب ).
-
محفل
لغتنامه دهخدا
محفل . [ م ُ ح َف ْ ف ِ ](ع ص ) زینت دهنده . آرایش کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || جمعکننده . (ناظم الاطباء).
-
محفل
دیکشنری فارسی به عربی
دائرة , زمرة
-
محفل
واژهنامه آزاد
میهمانی،گفتگوی دوستانه
-
واژههای مشابه
-
محفل علمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← همنشست
-
محفل گردان
لهجه و گویش تهرانی
سردمدار
-
مجلس و محفل
فرهنگ گنجواژه
محل گردهمائی.
-
محفل و اُنس
فرهنگ گنجواژه
مجلس، بزم.
-
محفل و مجلس
فرهنگ گنجواژه
نشست.