کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محظوظ شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محظوظ شدن
مترادف و متضاد
۱. بهرهور شدن، بهرهمند شدن، متمتع شدن، برخوردار شدن
۲. حظ کردن، حظ بردن، لذتبردن
۳. خشنود شدن
دیکشنری
revel
-
جستوجوی دقیق
-
محظوظ شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرهور شدن، بهرهمند شدن، متمتع شدن، برخوردار شدن ۲. حظ کردن، حظ بردن، لذتبردن ۳. خشنود شدن
-
محظوظ شدن
واژهنامه آزاد
بهره مند شدن، برخوردار شدن، از مادۀ حظّ به معنای بهره، سهم، قسمت و فایده.
-
واژههای مشابه
-
محظوظ کردن
واژگان مترادف و متضاد
بهرهمند کردن، متمتع کردن، حظ بخشیدن
-
محظوظ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بهجة
-
واژههای همآوا
-
محضوض شدن
واژهنامه آزاد
برانگیخته شدن برای جنگ؛ تحریک شدن. (محضوض:مفعول، از حضّ).
-
جستوجو در متن
-
متلذذ شدن
واژگان مترادف و متضاد
لذت بردن، حظ بردن، محظوظ شدن
-
حال کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به وجد آمدن، با نشاط شدن ۲. لذت بردن، محظوظ شدن، حظ کردن، احساس خوشی کردن
-
انطراب
لغتنامه دهخدا
انطراب . [ اِ طِ ] (ع مص ) مشعوف شدن و محظوظ گردیدن و مسرور شدن . (ناظم الاطباء).
-
متمتع
لغتنامه دهخدا
متمتع. [ م ُ ت َ م َت ْ ت ِ ] (ع ص ) برخورداری یابنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که برخورداری می یابد. (ناظم الاطباء). برخوردار از چیزی و کامران و مسرور. (ناظم الاطباء). بهره یاب . بهره مند. بهره ور. برخوردار. محظوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
-
اشک ریختن
لغتنامه دهخدا
اشک ریختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) گریستن . اشک باریدن . بسیار گریستن . اشک چکیدن . اشک افشاندن . و رجوع به مصادر فوق شود. سفک . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اذراء. (تاج المصادر). اِعسام . (منتهی الارب ) : تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس کز اشتیاق جم...
-
بختمند
لغتنامه دهخدا
بختمند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) که بخت دارد. دارای بخت و صاحب طالع نیک . (ناظم الاطباء). مردی دولتی . حظی . محظوظ. بخت ور. بختیار. دولتی . حظیظ. مجدود. مرغب . (منتهی الارب ). بختاور.(آنندراج ). جدید. منأف . (منتهی الارب ) : الا گر بختمند و هوشیاری به ...
-
نصیب
لغتنامه دهخدا
نصیب . [ ن َ ] (ع اِ) بهر. (زمخشری ). حظ. (اقرب الموارد) (المنجد). بهره . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99) (زمخشری ) (ناظم الاطباء). حصه . قسمت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حصه ٔ معین و بهره ازهر چیزی . (از متن اللغة). وایه . (ناظم ...