کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محظور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محظور
/mahzur/
معنی
۱. [مجاز] = محذور
۲. (صفت) [قدیمی] حرام؛ ناروا.
۳. (صفت) [قدیمی] ممنوع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اشکال، تنگنا، دشواری، گیر، مانع
۲. حرام، ممنوع، ناروا
دیکشنری
dilemma
-
جستوجوی دقیق
-
محظور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشکال، تنگنا، دشواری، گیر، مانع ۲. حرام، ممنوع، ناروا
-
محظور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahzur ۱. [مجاز] = محذور۲. (صفت) [قدیمی] حرام؛ ناروا.۳. (صفت) [قدیمی] ممنوع.
-
محظور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) حرام شده ، ممنوع .
-
محظور
لغتنامه دهخدا
محظور. [ م َ ] (ع ص ) ممنوع . قدغن شده . حرام کرده شده . منعکرده شده . (غیاث ). قدغن . مانع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حرام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : تباه کردن صورتها و آفریده ها در شرع و در حکمت محظور است . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 58). م...
-
محظور
دیکشنری عربی به فارسی
ممنوع , قاچاق , نا مشروع , مخالف مقررات
-
محظور
دیکشنری فارسی به عربی
التزام , عائق , عقبة , مقاطعة
-
واژههای مشابه
-
در محظور قرار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ملزم
-
واژههای همآوا
-
محذور
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرهیزشده، حذرشده ۲. مانع ۳. گرفتاری، مشکل
-
محذور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahzur ۱. [مجاز] گرفتاری؛ مشکل.۲. [قدیمی] آنچه از آن میترسند و حذر میکنند.
-
محذور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) پرهیز شده ، آنچه که از آن دوری کنند.
-
محضور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حاضر شده . 2 - چیزی با بسیار آفت که پریان بر آن حاضر شوند.
-
مهزور
لغتنامه دهخدا
مهزور. [ م َ ] (ع ص ) نعت است از هزر که به معنی راندن و دور کردن کسی را به عصا باشد. (از منتهی الارب ). رانده و دور کرده شده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
محذور
لغتنامه دهخدا
محذور. [ م َ ] (ع ص ) امر مخوف . (منتهی الارب ). آنچه از آن ترسیده شود. (آنندراج ). قوله تعالی ان عذاب ربک کان محذوراً .و وقاک اﷲ کل محذور. (از اقرب الموارد). || (اِ) مانع: رأی محذور فی ذلک مع قصدالمبالغه . (شرح رضی ص 145). مرحوم قزوینی در یادداشتها...