کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محصول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محصول
/mahsul/
معنی
۱. [مجاز] حاصل؛ نتیجه.
۲. (کشاورزی) حاصل زراعت.
۳. فرآورده
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بار، بر، تولید، حاصل، فرآورده، کالا، میوه، نتیجه
۲. خرمن، درو
۳. دخل، سود، عایدی، کارکرد
۴. مولود
برابر فارسی
برآیند، فرآورده، دست آورد، دستاورد، برونداد
دیکشنری
fabrication, fruition, harvest, ite _, product, production, yield
-
جستوجوی دقیق
-
محصول
واژگان مترادف و متضاد
۱. بار، بر، تولید، حاصل، فرآورده، کالا، میوه، نتیجه ۲. خرمن، درو ۳. دخل، سود، عایدی، کارکرد ۴. مولود
-
محصول
فرهنگ واژههای سره
برآیند، فرآورده، دست آورد، دستاورد، برونداد
-
محصول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mahsul ۱. [مجاز] حاصل؛ نتیجه.۲. (کشاورزی) حاصل زراعت.۳. فرآورده
-
محصول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حاصل شده ، به دست آمده . 2 - حاصل زراعت و مانند آن .
-
محصول
لغتنامه دهخدا
محصول . [ م َ] (ع ص ، اِ) حاصل شده . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گردآمده . (ناظم الاطباء). نتیجه . حاصل : محصول آن حرکت آن بود که سلطان را کلفت معاودت و مشقت مراجعت تحمل بایست کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 211).ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول د...
-
محصول
دیکشنری عربی به فارسی
محصول , چيدن , گيسو را زدن , سرشاخه زدن , حاصل دادن , چينه دان , ثمر دادن , واگذارکردن , ارزاني داشتن , بازده , حاصل , تسليم کردن يا شدن
-
محصول
دیکشنری فارسی به عربی
حصاد , محصول , محصول العنب , منتج , ناتج
-
واژههای مشابه
-
product scope
گسترۀ محصول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ویژگیها و کارکردهایی که یک فراورده یا خدمت یا نتیجه را مشخص میکند
-
crop 4
محصول 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] فراوردۀ حاصل از خاک و فراوردههای دامی
-
yield 3
محصول 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مقدار واقعی یا تخمینی چوب یا گیاه یا جانوری که از جنگل یا زیستگاه حیاتوحش میتوان برداشت کرد
-
extract 2
محصول استخراج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] جزئی از مخلوط که ازطریق حلپذیری گزینشی از مخلوط جدا شود
-
adduct, addition product
محصول افزایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نوعی ترکیب شیمیایی که از واکنش افزایشی میان دو گونه ایجاد میشود
-
fermentation product
محصول تخمیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محصولات شیمیایی تخمیر میکربی
-
fermented product
محصول تخمیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← غذای تخمیری