کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محصور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
در میان نرده محصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وتد
-
با خاک ریز محصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تل
-
واژههای همآوا
-
محسور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - دریغ خورنده . 2 - خیره چشم .
-
مهصور
لغتنامه دهخدا
مهصور. [ م َ ] (ع ص ) پیچیده شده و خمانیده شده . (آنندراج ). خمیده و کج شده و مایل . (ناظم الاطباء).
-
محسور
لغتنامه دهخدا
محسور. [ م َ ] (ع ص ) خیره چشم . || مانده . || دریغخورنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پشیمان : و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً. (قرآن 29/17).
-
جستوجو در متن
-
colocated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور شده
-
enclisis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور کردن
-
conepates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور است
-
variolitization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور شدن
-
circumitineration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور کردن
-
incircumscription
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور
-
conglutinated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور شده
-
encincturing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصور کردن
-
بشرده
واژهنامه آزاد
محصور