کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محصور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محصور
/mahsur/
معنی
۱. ویژگی زمینی که دور آن دیوار کشیده شده.
۲. (اسم، صفت) محاصرهشده.
۳. [قدیمی] منحصر.
۴. [قدیمی، مجاز] اسیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بسته، تحدید، حصاردار، شهربند، محاصره، محدود
دیکشنری
walled
-
جستوجوی دقیق
-
محصور
واژگان مترادف و متضاد
بسته، تحدید، حصاردار، شهربند، محاصره، محدود
-
محصور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mahsur ۱. ویژگی زمینی که دور آن دیوار کشیده شده.۲. (اسم، صفت) محاصرهشده.۳. [قدیمی] منحصر.۴. [قدیمی، مجاز] اسیر.
-
محصور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) محاصره شده .
-
محصور
لغتنامه دهخدا
محصور. [ م َ ] (ع ص ) احاطه کرده شده . (از منتهی الارب ). محاصره کرده شده . دربندان شده . احاطه شده . (ناظم الاطباء). به محاصره افتاده .حصاری کرده شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). شهربندشده .- محصور شدن ؛ احاطه شدن . محاط گشتن . دربندان و شهربندان شدن ....
-
محصور
دیکشنری فارسی به عربی
مغلق
-
محصور
واژهنامه آزاد
محاصره شده
-
واژههای مشابه
-
محصور شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. احاطه شدن ۲. حصاردار شدن، دیوارکشی شدن، حصار کشیدن ۳. محاصره شدن ۴. اسیر شدن
-
محصور کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیوار کشیدن، حصاردار کردن ۲. فراگرفتن، احاطه کردن
-
tourist enclave
مقصد محصور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مقصدی که برای جلوگیری از تعارضات مردم مقیم با گردشگران محدود و مجزا شده است
-
ناحیه محصور
دیکشنری فارسی به عربی
وتد
-
محصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حائط , ساحة
-
شکارگاه محصور
دیکشنری فارسی به عربی
متنزه
-
درجعبه محصور کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق
-
عمل محصور شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اغلاق