کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یوم النشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یَومالنّشور] [قدیمی] yo[w]monnošur روز قیامت که مردگان برمیخیزند و در صحرای محشر پراکنده میشوند.
-
صبح قیامت
لغتنامه دهخدا
صبح قیامت . [ ص ُ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح محشر. بامداد محشر. روز جزا. روز رستاخیز : صبح قیامتش بود پرده ٔ خواب در نظرهر که به خواب بیند آن نرگس فتنه زای را.صائب .
-
رستاخیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. آخرت، حشر، عقبا، عقبی، غاشیه، قارعه، قیامت، محشر، معاد، نشور ۲. بعث، بیداری، جنبش، قیام
-
رستخیز
واژگان مترادف و متضاد
۱. آخرت، حشر، رستاخیز، قیامت، محشر ۲. بعث، بیداری، جنبش، قیام
-
قیامت
واژگان مترادف و متضاد
آخرالزمان، آخرت، حشر، رستاخیز، سرایدیگر، عقبی، غاشیه، قارعه، محشر، معاد ≠ دنیا
-
صبح رستاخیز
لغتنامه دهخدا
صبح رستاخیز. [ ص ُ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )بامداد قیامت . صبح محشر. رجوع به صبح رستخیز شود.
-
صبح رستخیز
لغتنامه دهخدا
صبح رستخیز. [ ص ُ ح ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح محشر. صبح قیامت . رجوع به صبح رستاخیز شود.
-
الفنجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹الفنجگه› [قدیمی] 'alfanjgāh جای اندوختن و گرد آوردن؛ محل ذخیره: ◻︎ الفنجگاهِ توست جهان زاینجا / برگیر زود زادِ رهِ محشر (ناصرخسرو: ۴۶).
-
آوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āvari صاحبیقین؛ باایمان؛ معتقد؛ گرویده: ◻︎ کسی کاو به محشر بُوَد آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
-
شور نشور
لغتنامه دهخدا
شور نشور. [ رِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) شور و غوغای روز محشر. (یادداشت مؤلف ).
-
ابوعبیدة
لغتنامه دهخدا
ابوعبیدة. [ اَ ع ُب َ دَ ] (اِخ ) شراربن محشر. از روات است . او از سعیدبن ابی عروبة و از وی عبدالرحمن بن مهدی روایت کند.
-
dooms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عذاب، محشر، سرنوشت، حکم، فلک، سرنوشت بد، حکم مجازات، ضلالت، حکم دادن
-
موة
دیکشنری عربی به فارسی
مرگ , درگذشت , فوت , مردن , درگذشتن , حکم , حکم مجازات , سرنوشت بد , فنا , حکم دادن , مقررداشتن , محشر
-
doom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عذاب، محشر، سرنوشت، حکم، فلک، سرنوشت بد، حکم مجازات، ضلالت، حکم دادن
-
زمهریر
واژهنامه آزاد
جایگاه بسیار سرد زمهریر (برزخ) بین دنیا ومحشر .جایگاهی است که انسان بعد از مرگ در آنجا میماند تاروز محشر یا قیامت