کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محشر
/mahšar/
معنی
۱. جای گرد آمدن مردم در روز رستاخیز.
۲. [مجاز] غوغا؛ جنجال.
۳. (صفت) [عامیانه] بسیارعالی و خوب.
۴. روز رستاخیز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حشرگاه، رستاخیز، قیامتگاه، رستخیز، قیامت
۲. غوغایبسیار، جمعیت زیاد
۳. کار شایان
۴. فوقالعاده، خارقالعاده، عالی
برابر فارسی
رستاخیز
فعل
بن گذشته: محشر کرد
بن حال: محشر کن
دیکشنری
Bedlam, cracking, donnybrook, magic, magnificent, melee, mêlée, riot, rip-roaring
-
جستوجوی دقیق
-
محشر
واژگان مترادف و متضاد
۱. حشرگاه، رستاخیز، قیامتگاه، رستخیز، قیامت ۲. غوغایبسیار، جمعیت زیاد ۳. کار شایان ۴. فوقالعاده، خارقالعاده، عالی
-
محشر
فرهنگ واژههای سره
رستاخیز
-
محشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahšar ۱. جای گرد آمدن مردم در روز رستاخیز.۲. [مجاز] غوغا؛ جنجال.۳. (صفت) [عامیانه] بسیارعالی و خوب.۴. روز رستاخیز.
-
محشر
فرهنگ فارسی معین
(مَ شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای گرد آمدن مردم . 2 - روز قیامت . 3 - در فارسی به معنی خیلی عالی ، بی نظیر.
-
محشر
لغتنامه دهخدا
محشر. [ م َ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) جای گرد آمدن . (مهذب الاسماء) (دهار). گردآمدن جای . روز قیامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای گرد آمدن مردم در روز قیامت . (غیاث ). روز رستخیز. آن روز که مردمان را گرد آرند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو پیش آرند کردا...
-
محشر
دیکشنری فارسی به عربی
موة
-
واژههای مشابه
-
صبح محشر
لغتنامه دهخدا
صبح محشر. [ ص ُ ح ِ م َ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد قیامت . روز رستاخیز : صبح محشر دمید و ما در خواب بانگ زن خفتگان عالم را. خاقانی .و رجوع به صبح قیامت و صبح حشر شود.
-
روز محشر
لغتنامه دهخدا
روز محشر. [ زِ م َ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز رستاخیز. روزی که مردگان همه زنده شوند و دریک جا گرد آیند و پاداش یا کیفر ببینند : روز محشر امان به ایمان است . ادیب صابر.شبها که بی توام شب گور است در خیال ور بی تو بامداد کنم روز محشر...
-
محشر کردن
لغتنامه دهخدا
محشر کردن . [ م َ ش َ ک َ دَ ](مص مرکب ) شور و غوغا برپا کردن . || کاری شگفت و جالب توجه کردن ، چنانکه خطیبی در سخنوری یا شاعری در سخنرانی یا هنرمندی در هنرنمائی و جز آن .
-
بازار محشر
لغتنامه دهخدا
بازار محشر. [ رِ م َ ش َ ] (اِ مرکب ) صحرای محشر : ز بس کشتگان گرد بر گرد راه چو بازار محشر شده حربگاه .نظامی .
-
خاتون محشر
لغتنامه دهخدا
خاتون محشر. [ ن ِ م َ ش َ ] (اِخ ) لقب فاطمه بنت رسول علیهاالسلام است .
-
جستوجو در متن
-
کولاک کردن
لهجه و گویش تهرانی
محشر کردن
-
عرصات
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عرصه . کنایه از: رستاخیز و صحرای محشر.