کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (اِخ )ابن حسین بن احمد نیشابوری . او راست : الامالی در حدیث . کتاب السیر. اعجاز القرآن . کتاب من کنت مولاه . وی از شاگردان شیخ طوسی بوده است . (روضات الجنات ص 542).
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ ] (ع ص ) نیکی کننده . (منتهی الارب ). آنکه نیکی و احسان میکند. (ناظم الاطباء). نیکوکار. احسان کننده . نیکوکردار. مقابل مسی ٔ : عالم و عادل تر اهل وجودمحسن و مکرم تر ابنای جود. نظامی .باشدی کفران نعمت در مثال که کنی با محسن خود تو جدا...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [ م ُ س ِ] (اِخ ) ابن محمد طاهر قزوینی معروف به ملامحسن ، مؤلف کتاب «عوامل » بنابرقولی . اما مؤلف قصص العلماء درآخر شرح حال و مؤلفات ملامحسن فیض کاشانی نسبت تألیف عوامل را به محسن قزوینی رد میکند و آن را از تألیفات فیض کاشانی میداند. وی گ...
-
محسن
لغتنامه دهخدا
محسن . [م ُ س ِ ] (اِخ ) رجوع به قاضی نوخی علی بن محسن شود.
-
محسن
دیکشنری عربی به فارسی
صاحب خير , ولينعمت , نيکوکار , باني خير , واقف
-
محسن
دیکشنری عربی به فارسی
کريم , نيکخواه , خيرانديش
-
محسن
واژهنامه آزاد
نیکوکار
-
واژههای مشابه
-
مُحْسِنٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نیکوکار
-
مُحْسِنٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نيكوكار(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
-
حصن محسن
لغتنامه دهخدا
حصن محسن . [ ح ِ ن ِ م ُ ح َس ْ س َ ] (اِخ ) از اعمال جزیرةالخضراء است به اندلس . (معجم البلدان ).
-
ده محسن
لغتنامه دهخدا
ده محسن . [ دِه ْ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. واقع در 2هزارگزی جنوب ماسور. دارای 250 تن سکنه . آب آن از نهر شاه جوی . ساکنین از طایفه ٔ میر وبهاروند می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
محسن تبریزی
لغتنامه دهخدا
محسن تبریزی . [ م ُ س ِ ن ِ ت َ] (اِخ ) شاعر عصر صفوی است . نسبش از طرف مادر به محمد حسین چلبی می رسد و از طرف پدر نواده ٔ ابدالخان تبریزی است . تخلص وی تأثیر بود و نصرآبادی چند بیتی از اشعار او را آورده است . (تذکره ٔ نصرآبادی ص 119).
-
محسن فانی
لغتنامه دهخدا
محسن فانی . [ م ُ س ِ ن ِ ] (اِخ ) اصلش از کشمیر است ، فاضل و صاحب جاه بود. مدتی در اﷲآباد خدمت صدارت داشت و در حوادث فتح بلخ از کار برکنار گردید. دیوان شعر دارد. (از مراءةالخیال ص 166).
-
محسن آباد
لغتنامه دهخدا
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) ایو. دهی است از دهستان یخکش بخش بهشهر شهرستان ساری ، واقع در سی هزارگزی جنوب خاوری بهشهر. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
محسن آباد
لغتنامه دهخدا
محسن آباد. [ م ُ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران با 135 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).