کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محزوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محزوم
لغتنامه دهخدا
محزوم . [ م َ ] (ع ص ) بسته شده . || اسب تنگ بسته شده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مهزوم
واژگان مترادف و متضاد
مغلوب، شکستخورده، هزیمتیافته ≠ غالب، پیروز، چیره
-
مهزوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) شکست خورده ، هزیمت یافته .
-
مهضوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) هضم شده .
-
مهزوم
لغتنامه دهخدا
مهزوم . [ م َ ] (ع ص ) لشکر شکست داده شده و جدا کرده شده از قبیله ٔ خود. (ناظم الاطباء) : ام لهم ملک السموات و الارض و ما بینهما فلیرتقوا فی الاسباب جند ما هنالک مهزوم من الاحزاب . (قرآن 10/38 و 11)؛ آیا آنها راست پادشاهی آسمانها و زمین و آنچه میان آ...
-
مهضوم
لغتنامه دهخدا
مهضوم . [ م َ ] (ع ص ) شکم باریک و درآمده . (آنندراج ). درآمده و باریک شکم . (منتهی الارب ). رجوع به هضم شود. || غذای تحلیل رفته و هضم شده .
-
مهزوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahzum شکستخورده؛ هزیمتیافته.
-
جستوجو در متن
-
جذیمة
لغتنامه دهخدا
جذیمة. [ج َ م َ ] (اِخ ) قبیله ای است از عبدالقیس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ). و نسبت به آن جذمی بتحریک است و جیم او گاهی ضمه داده میشود و گفته میشودجُذمی . (از شرح قاموس ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). قلقشندی آرد: در این عصر شعب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن محمدبن ثوابةبن خالد الکاتب . مکنی به ابوالعباس . محمدبن اسحاق الندیم گوید: او احمدبن محمدبن ثوابةبن یونس ابوالعباس کاتب است . این خاندان اصلا ترسا بودند و گویند یونس معروف بلبابه بود و شغل حجامی داشت و بعضی گفته اند مادر ای...