کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محروس
/mahrus/
معنی
حراستشده؛ حفظشده؛ نگهداریشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
درامان، محروسه، محفوظ، مصون، حراستشده ≠ نامحروس
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محروس
واژگان مترادف و متضاد
درامان، محروسه، محفوظ، مصون، حراستشده ≠ نامحروس
-
محروس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahrus حراستشده؛ حفظشده؛ نگهداریشده.
-
محروس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نگاه داشته شده ، حراست شده ، حفظ شده .
-
محروس
لغتنامه دهخدا
محروس . [م َ ] (ع ص ) حراست شده . نگهبانی و پاسبانی شده . محفوظ. (ناظم الاطباء). نگاهداشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). نگهداشته شده : که چون رسولان را بر مراد بازگردانیده شود با ایشان باید که رسولان آن جانب محروس واقف مضمون گردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص...
-
واژههای همآوا
-
محروث
لغتنامه دهخدا
محروث . [ م َ ] (ع ص ) شیارشده و کشته شده . (ناظم الاطباء). مزروع .
-
محروث
لغتنامه دهخدا
محروث . [ م َ ] (ع اِ) محروت . بیخ گیاه انجدان . (ناظم الاطباء). بیخ درخت انجدان که حلتیث صمغ آن است . (برهان ). عروق انجدان . اصل انجدان . (اختیارات بدیعی ). انقوزه . عودالرقة.ریشه ٔ انجدان سرخسی است . || درخت انجدان .(برهان ). و رجوع به تذکره ٔ ضری...
-
محروص
لغتنامه دهخدا
محروص . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از حرص . با حرص و طمع. (ناظم الاطباء). آزمند. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
محفوظ
واژگان مترادف و متضاد
حفظ، درامان، محافظتشده، محروس، مصون
-
محروسه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: محروسَة] [قدیمی] mahruse ۱. = محروس۲. (اسم) [مجاز] ناحیه؛ سرزمین؛ خطه.
-
محروسه
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ یا س ) [ ع . ] (اِمف .) مونث محروس . ؛ ممالک ~ عنوانی که در عهد قاجار به کشور ایران داده بودند.
-
طوارق
لغتنامه دهخدا
طوارق . [ طَ رِ] (ع اِ) ج ِ طارقه . (منتهی الارب ). حادثه های سوء بشب . بلاها که بشب رسد : از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 410). حواشی ممالک از سوابق خلل و طوارق زیغ و زلل پاک کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 365). ا...
-
ملک پروری
لغتنامه دهخدا
ملک پروری .[ م ُ پ َ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ملک پرور. مملکتداری . کشورداری توأم با حسن تدبیر : از رحم عروس بخت این حرم حلال رانوخلفان فتح بین وارث ملک پروری . خاقانی .از فضیلت استعداد ملک پروری و شرف استبداد عدل گستری . (ترجمه ٔ محاسن اصفها...
-
مصون
لغتنامه دهخدا
مصون . [ م َ ] (ع ص ) مصوون . محفوظ. نگاهداشته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نگاهداشته شده و محفوظ. (از غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نگهداشته . (مهذب الاسماء) (دهار). ایمن . مأمون . محروس . دورداشته از تعرض : عرضی مصون ؛ عرضی دور از تعرض ...