کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محرورین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محرورین
لغتنامه دهخدا
محرورین . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محرور (در حالت نصبی و جری ). رجوع به محرور شود.
-
جستوجو در متن
-
عسل صعتر
لغتنامه دهخدا
عسل صعتر. [ ع َ س َ ل ِ ص َ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از مخزن الادویة).
-
عسل شوکران
لغتنامه دهخدا
عسل شوکران . [ ع َ س َ ل ِ ش َ / شُو ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از ادویه است و محرورین را مضر است . (از فهرست مخزن الادویة).
-
عسل حاشا
لغتنامه دهخدا
عسل حاشا. [ ع َ س َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسلی که زنبور آن بر درخت حاشا نشسته باشد، و از ادویه ٔ تریاق اکبر است . و محرورین را مضر است . (از مخزن الادویة).
-
خبزالطابون
لغتنامه دهخدا
خبزالطابون . [خ ُ ب ُ زُطْ طا ] (ع اِ مرکب ) نانی است که در گرفتن سبوس مبالغه کرده رقیق و با روغن ترتیب دهند و مشهوربه کسمه است دیر هضم و کثیرالغذاء و مضر محرورین و مسدد و مولد خلط متین است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
شاهسبرم
لغتنامه دهخدا
شاهسبرم . [ هََ ب َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) معرب شاه اسپرم است که ضیمران باشد و آن را شاه سفرم نیز گویند. (برهان قاطع). ریحان سبز مایل بزردی محلل جمیع اورام و منوم و مفتح سده ٔ دماغی و رایحه ٔ او مانع وبا و رافع دردسر محرورین است . (منتهی الارب ) (از ...
-
قطن
لغتنامه دهخدا
قطن . [ ق ُ ] (ع اِ) پنبه ، و آن از درختهای صغار است و گاه بزرگ شود و تا بیست سال باقی باشد. ضماد برگ آن مطبوخ ، درد مفاصل حار و بارد را نافع و با روغن گل جهت نقرس بی عدیل ، و مغز پنبه دانه ملین مسخن و با سکنجبین در محرورین و با دارچینی در مبرودین به...
-
بنفسج
لغتنامه دهخدا
بنفسج . [ ب َ ن َ س َ ] (معرب ، اِ) معرب بنفشه ٔ فارسی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بوئیدن تازه ٔآن نافع محرورین و مداومت بر آن منوم و مروح و مربای آن نافع ذات الجنب و ذات الریه و دافع صداع و سعال است . (منتهی الارب ) (آنندراج )...
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ُ ب ُن ن ] (ع اِ) جُبُن . جُبْن .پنیر. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). حکیم مؤمن آرد: بتشدید نون ، به فارسی پنیر مینامند. تازه ٔ او در دوم سرد و تر و مقوی معده و روده و مقوی گرده و ملین طبع و مولد خلط صالح و خون و دیرهضم و بعد از هضم سریعا...
-
جوشیصا
لغتنامه دهخدا
جوشیصا. [ ] (اِ) به لغت نبطی بار درختی است به قدر نخودی و بشکل زعرور و خشخاش بسیار کوچکی و بعد از رسیدن سرخ لون و قابض است و درخت او بقدر درخت آلوبالو و چتری و برگش شبیه ببرگ سیب و گلش سفید و در بعضی بلاد خزان نمیکند و در تنکابن پلاخوار نامند، در دوم...
-
حصی لبان
لغتنامه دهخدا
حصی لبان . [ ل ُ ] (ع اِ) عسل اللبنی . میعة سائلة. (منتهی الارب ). حسن لبه . و مولف تحفه گوید: حصی لبان بفارسی حسن لبه نامند و او صمغ ضرو یمنی است و کمکام عبارت از او. و مؤلف تذکره گوید که اکثر اهل این صناعت تحقیق ننموده اند و من بعد از مشقت بسیار ت...
-
تدرج
لغتنامه دهخدا
تدرج . [ ت َ رُ ](معرب ، اِ) تَذرُج . ج ، تَدارِج . پرنده ای خوش نقش و نگار و بلنددم . (المنجد). دراج ، فارسی است که معرب شده و اصل آن تَدَرو است . (از المعرب جوالیقی ص 91). معرب از تذرو فارسی است ، و بترکی قرقاول و در تنکابن و مازندران تورنگ نامند. ...
-
علک البطم
لغتنامه دهخدا
علک البطم . [ ع ِ کُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) به فارسی سقز و به اصفهانی قندرون نامند. و آن صمغ درخت بطم است . در آخر دوم گرم و خشک و محلّل و ملطف و مدرّ بول و مقوی هاضمه ، و به اتفاق حکمای یونان و روم در جمیع افعال بهتر از مصطکی است . و خوردن آن با عسل ...
-
حجل
لغتنامه دهخدا
حجل . [ ح َ ج َ ] (ع اِ) کبک نر. (منتهی الارب ). قبج ذکر. حجلی . حجلان مرغی است خاکی رنگ که به سرخی زند. بیش از پریدن راه رود. بقدر کبوتر و مانند قطا است . منقار و سر و پای آن سرخ است . گوشت آن خوش خوراک و سریع الهضم است . چون صاحب یرقان دماغ آنرا با...