کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محجوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محجوز
معنی
رزرو شده , محتاط , خاموش , کم حرف , اندوخته , ذخيره
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محجوز
لغتنامه دهخدا
محجوز. [م َ ] (ع ص ) کسی که در ازاربستنگاه یا نیفه گاه وی ضربی رسیده باشد. (منتهی الارب ). ضربت رسیده بر کمر. (ناظم الاطباء). || شتر که سپل آن بسته باشندبه رسن حجاز. (منتهی الارب ). || پای بسته . || کمربسته ٔ با کمربند. (ناظم الاطباء).
-
محجوز
دیکشنری عربی به فارسی
رزرو شده , محتاط , خاموش , کم حرف , اندوخته , ذخيره
-
جستوجو در متن
-
رزرو شده
دیکشنری فارسی به عربی
محجوز
-
اندوخته
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , کنز , محجوز ، اِدّخاري
-
کم حرف
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , قليل الکلام , محجوز , موجز
-
محتاط
دیکشنری فارسی به عربی
بحذر , حذر , شکاک , محجوز , مراعي لشعور الآخرين
-
خاموش
دیکشنری فارسی به عربی
صامت , ضمني , قليل الکلام , ما زال , محجوز , من
-
ذخیره
دیکشنری فارسی به عربی
احتياطي , تراکم , حجز , خزان , کنز , محجوز ، اِحتياطي ، اِدّخاري