کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتمل الضدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محتمل الضدین
/mohtamelozzeddeyn/
معنی
= ابهام
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محتمل الضدین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محتملالضّدَّین] (ادبی) mohtamelozzeddeyn = ابهام
-
محتمل الضدین
لغتنامه دهخدا
محتمل الضدین . [م ُ ت َ م َ / م ِ لُض ْ ض ِدْ دَ ] (ع ص مرکب ) چیزی که دارای دو معنی ضد هم باشد. (از ناظم الاطباء). || در اصطلاح علمای بدیع صنعت توجیه را نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). و این را ذوالوجهین نیز خوانند و چنان بود که شاعر بیتی گوید دو مع...
-
واژههای مشابه
-
محتمل محلین
لغتنامه دهخدا
محتمل محلین .[ م ُ ت َ م َ / م ِ ل ِ م َ ح َل ْ ل َ ] (ع ص مرکب ) نزد بلغا عبارت است از آنکه شاعر لفظی یا بیتی را چنان در ربط آورد که محل وقف کلام و استیناف کلام تواند بود:ستون سنگ که گویند چون است [ کذا ]بگویم راست کوهی بیستون است .(از کشاف اصطلاحات...
-
غير محتمل
دیکشنری عربی به فارسی
غير محتمل
-
فرض محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
مفترض
-
غیر محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
غير محتمل , من غير المحتمل
-
most probable number, MPN
محتملترین تعداد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تخمین چگالی میکربی در واحد حجم نمونۀ آب براساس نظریۀ احتمالات
-
probable futures
آیندههای محتمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] آیندههای باورپذیری که امکان تحقق آنها با درجهای از احتمال وجود دارد
-
اصل محتملنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] ← اصل درستنمایی
-
maximum probable earthquake, MPE
بیشینهزمینلرزۀ محتمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بیشینهزمینلرزهای که با بیشترین احتمالِ رویداد، ممکن است ناحیهای را تکان دهد
-
جستوجو در متن
-
قلب
لغتنامه دهخدا
قلب . [ ق َ ] (ع مص ) بر دل کسی زدن . || پشت چیزی را به جانب شکم گردانیدن . || میرانیدن خدای کسی را. || برگردانیدن . || باژگونه گردانیدن . || بازگردانیدن مردمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قلب المعلم الصبیان ؛ اذا صرفهم الی بیوتهم . (اقرب...