کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محتمل
/mohtamal/
معنی
امری که وقوع آن حدس زده شده باشد؛ دارای احتمال.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
امکانپذیر، شدنی، احتمالدادهشده، محتمله
برابر فارسی
شایمند
دیکشنری
apt, contingent, feasible, liable, likely, meretricious, plausible, probable, prospective, uncertain
-
جستوجوی دقیق
-
محتمل
واژگان مترادف و متضاد
امکانپذیر، شدنی، احتمالدادهشده، محتمله
-
محتمل
فرهنگ واژههای سره
شایمند
-
محتمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohtamal امری که وقوع آن حدس زده شده باشد؛ دارای احتمال.
-
محتمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - احتمال داشته شده . 2 - تحمل کرده شده .
-
محتمل
لغتنامه دهخدا
محتمل . [ م ُ ت َ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتمال . احتمال کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). احتمال داشته شده . تحمل کرده شده . (ناظم الاطباء). تحمل شده .- نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود : خیزم به روم که صبرنام...
-
محتمل
لغتنامه دهخدا
محتمل . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتمال .بردارنده ٔ چیزی به سر و پشت . (از منتهی الارب ). بردارنده ٔ بار. (ناظم الاطباء). || بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده . (از منتهی الارب ). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء). || برده خ...
-
محتمل
دیکشنری عربی به فارسی
احتمالي , محتمل , باور کردني , امر احتمالي , تحمل پذير , قابل تحمل
-
محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
عملي , محتمل , معقول , من المحتمل
-
واژههای مشابه
-
محتمل الضدین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محتملالضّدَّین] (ادبی) mohtamelozzeddeyn = ابهام
-
محتمل محلین
لغتنامه دهخدا
محتمل محلین .[ م ُ ت َ م َ / م ِ ل ِ م َ ح َل ْ ل َ ] (ع ص مرکب ) نزد بلغا عبارت است از آنکه شاعر لفظی یا بیتی را چنان در ربط آورد که محل وقف کلام و استیناف کلام تواند بود:ستون سنگ که گویند چون است [ کذا ]بگویم راست کوهی بیستون است .(از کشاف اصطلاحات...
-
محتمل الضدین
لغتنامه دهخدا
محتمل الضدین . [م ُ ت َ م َ / م ِ لُض ْ ض ِدْ دَ ] (ع ص مرکب ) چیزی که دارای دو معنی ضد هم باشد. (از ناظم الاطباء). || در اصطلاح علمای بدیع صنعت توجیه را نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). و این را ذوالوجهین نیز خوانند و چنان بود که شاعر بیتی گوید دو مع...
-
غير محتمل
دیکشنری عربی به فارسی
غير محتمل
-
فرض محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
مفترض
-
غیر محتمل
دیکشنری فارسی به عربی
غير محتمل , من غير المحتمل