کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محترث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محترث
معنی
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - احتراز کننده . 2 - خویشتن دار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محترث
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - احتراز کننده . 2 - خویشتن دار.
-
محترث
لغتنامه دهخدا
محترث . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) کشت کننده . (از اقرب الموارد). کشتکار و کشاورز و زارع و قلبه ران . || کاسب و کسب کننده و ورزنده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
محترس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mohtares حراستشده؛ محفوظ.
-
محترس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ رِ) [ ع . ] (اِفا.) نگهبانی کننده ، پاسبان .
-
محترس
لغتنامه دهخدا
محترس . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نگاهداشته شده و محفوظ. (ناظم الاطباء).
-
محترس
لغتنامه دهخدا
محترس . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتراس . محتفظ. خود را پاس دارنده از چیزی . کسی که پاس می دارد از مخالفت و حراست می کند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : به حصانت آن حصن از صدمه ٔ اولی و طامه ٔ کبری محترس شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 195). || آنک...
-
محترص
لغتنامه دهخدا
محترص . [ م ُ ت َرِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتراص . آزمند و حریص . || کوشش کننده . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).