کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتجز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محتجز
لغتنامه دهخدا
محتجز. [ م ُ ت َ ج َ ] (ع اِ) نیفه گاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). محل بستن نیفه . (ناظم الاطباء).
-
محتجز
لغتنامه دهخدا
محتجز. [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) به حجاز آینده . (از منتهی الارب ). آنکه به حجاز می رود. || کسی که در نیفه ٔ شلوار چیزی می گیرد. (ناظم الاطباء). در نیفه ٔ شلوار گیرنده . || مجتمعشونده . (از منتهی الارب ). فراهم شده و مجتمعگشته . (ناظم الاطباء). || برمیا...
-
جستوجو در متن
-
نیفه گاه
لغتنامه دهخدا
نیفه گاه . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) آنجای از تن آدمی که نیفه بر آن افتد. محتجز. (یادداشت مؤلف ). شقز.
-
حجاز
لغتنامه دهخدا
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس : ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. (م...