کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محبالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محبالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: moheb(b)oddin) (عربی) دوستدار دین و آیین .
-
واژههای مشابه
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن الامام شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن شحنه و الاعلام زرکلی شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن نجار محمدبن محمود شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن نصراﷲ بغدادی شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف بن احمدبن حلبی شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) طبری . رجوع به احمدبن عبداﷲ... و شدالازار ص 21 و طبقات سبکی ج 5 ص 50 و 51 و تاریخ یافعی ج 4 ص 175، 182 شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [ م ُ ح ِب ْبُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن محمودالحافظ شود.
-
محب الدین
لغتنامه دهخدا
محب الدین . [م ُ ح ِب ْ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به مولانا زاده شود.
-
محب
واژگان مترادف و متضاد
حبیب، دوست، دوستدار، عاشق، ود، هواخواه، هوادار، یار ≠ خصم، دشمن، عدو، مخالف
-
محب
فرهنگ نامها
(تلفظ: moheb(b)) (عربی) (در قدیم) محبت ورزنده به کسی یا به چیزی ، دوست دارنده ، دوستدار ؛ (در تصوف) دوستدار خداوند ، سالک .
-
محب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: محبّ] moheb[b] دوستدارنده؛ دوستدار.
-
محب
فرهنگ فارسی معین
(مُ حِ بّ) [ ع . ] (اِفا.) دوست دارنده ، دوستدار.
-
محب
لغتنامه دهخدا
محب . [ م ُ ح َب ب ] (ع ص ) دوست داشته و محبوب . (ناظم الاطباء). محبوب . (منتهی الارب ).