کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محبوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محبوس
/mahbus/
معنی
زندانی؛ بازداشتشده؛ بندشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، دوستاقی، زندانی، گرفتار، مسجون ≠ آزاد، رها
برابر فارسی
زندان
دیکشنری
captive, pent, prisoner
-
جستوجوی دقیق
-
محبوس
واژگان مترادف و متضاد
اسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، دوستاقی، زندانی، گرفتار، مسجون ≠ آزاد، رها
-
محبوس
فرهنگ واژههای سره
زندان
-
محبوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mahbus زندانی؛ بازداشتشده؛ بندشده.
-
محبوس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) گرفتار، زندانی .
-
محبوس
لغتنامه دهخدا
محبوس . [ م َ ] (ع ص ) اسبی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب ). موقوف . || بخیل . || مضبوط. محتبس . || ممنوع . بازداشته شده . مسجون . (از اقرب الموارد). بازداشته شده و بند کرده شده . (آنندراج ). حبس کرده شده و گرفتار و بندی و در حبس کرده شد...
-
محبوس
دیکشنری فارسی به عربی
مدان
-
محبوس
واژهنامه آزاد
حبس شده
-
واژههای مشابه
-
محبوس شدن
واژگان مترادف و متضاد
حبسشدن، زندانی شدن، توقیف شدن، بازداشت شدن، بندی شدن ≠ آزاد شدن، مرخص شدن
-
محبوس کردن
واژگان مترادف و متضاد
بازداشت کردن، توقیف کردن، حبس کردن، زندانی کردن، دربند کردن ≠ آزاد کردن، رها ساختن
-
محبوس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حدود
-
محبوس شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قفل
-
جستوجو در متن
-
condescent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محبوس
-
حبس شدن
واژگان مترادف و متضاد
زندانی شدن، بازداشت شدن، به زندان افتادن، گرفتار شدن، محبوس شدن، توقیف شدن، محبوس گشتن ≠ آزاد شدن