کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م َ ح َب ْ ب َ ] (ع مص ) دوست داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). دوستی . (منتهی الارب ): القرض مقراض المحبة؛ وام دو کارد برنده ٔ دوستی است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م َ ح ِب ْ ب َ ] (ع اِمص ) حب . محبت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م ُ ح َب ْ ب َ ] (اِخ ) از نامهای مدینه ٔ منوره . (از منتهی الارب ).
-
محبة
لغتنامه دهخدا
محبة. [ م ُ ح ِب ْ ب َ ] (ع ص ) مؤنث محب . رجوع به محب شود.
-
واژههای مشابه
-
مَحَبَّةً
فرهنگ واژگان قرآن
محبوبیت
-
واژههای همآوا
-
محبت
واژگان مترادف و متضاد
انس، تولا، حب، خاطرخواهی، دلدادگی، دوستی، شفقت، صمیمیت، عشق، عطوفت، علاقه، مصادقت، مودت، مهر، مهربانی، ود، وداد، هواخواهی ≠ عداوت
-
محبت
فرهنگ نامها
(تلفظ: moha(e)bbat , mahabbat) (عربی) دوست داشتنِ کسی یا چیزی ، مهربان بودن نسبت به کسی یا چیزی ، مِهر ، دوستی؛ (در تصوف) شور و شوق بسیار داشتنِ سالک برای رسیدن به خداوند .
-
محبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَحَبّة] moha(e)bbat ۱. دوستی.۲. میل طبع بهسوی چیز لذتبخش.
-
مهبط
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ یا بَ) [ ع . ] (اِ.) جای فرود آمدن . ج . مهابط .
-
محبت
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ بَّ) [ ع . محبة ] (مص م .) مهربانی ، لطف .
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م َ ب ِ ] (اِخ ) یکی از نامهای مکه . (یادداشت مؤلف ).
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م َ ب ِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن گاه . (ناظم الاطباء). آنجا که فرودآیند. فرودگاه . (یادداشت مؤلف ). ج ، مهابط. (ناظم الاطباء) : چون از مهبط رحم به محط ظهور آمد. (سندبادنامه ص 331).چاه صفاهان م...
-
مهبط
لغتنامه دهخدا
مهبط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) فرودآورنده . (آنندراج ).کسی و یا چیزی که به پایین می اندازد و به جلدی و شتاب فرودمی آورد. || کسی و یا چیزی که می کاهد و کم می کند از ارزش و قیمت چیزی . (ناظم الاطباء).