کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاکات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محاکات
/mohākāt/
معنی
۱. مشابه کسی یا چیزی شدن.
۲. حکایت کردن.
۳. تقلید کردن.
۴. بازگفتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باز گفتن، نقل کردن
۲. حکایت کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاکات
واژگان مترادف و متضاد
۱. باز گفتن، نقل کردن ۲. حکایت کردن
-
محاکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محاکاة] [قدیمی] mohākāt ۱. مشابه کسی یا چیزی شدن.۲. حکایت کردن.۳. تقلید کردن.۴. بازگفتن.
-
محاکات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . محاکاة ] (مص م .) 1 - حکایت کردن با یکدیگر. 2 - مشابه کسی یا چیزی شدن .
-
محاکات
لغتنامه دهخدا
محاکات . [ م ُ ] (ع اِ) (در اصطلاح منطق ) شعر. رجوع به «شعر» شود. (اساس الاقتباس ص 591).
-
محاکات
لغتنامه دهخدا
محاکات . [ م ُ ] (ع مص ) محاکاة. با هم حکایت کردن . (غیاث ). حکایت کردن قول یا فعل کسی بی زیادت و نقصان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عین گفته ٔ کسی را نقل کردن . بازگو کردن . رجوع به محاکاة شود.
-
محاکات
واژهنامه آزاد
تقلید
-
واژههای همآوا
-
مهاکاة
لغتنامه دهخدا
مهاکاة. [ م ُ ] (ع مص ) سبک شمردن عقل کسی را. (منتهی الارب ). سبک شمردن عقل و دانش کسی را. (ناظم الاطباء). کوچک دانستن و حقیر شمردن عقل کسی را. استصغار عقل کسی . (از اقرب الموارد).
-
محاکاة
لغتنامه دهخدا
محاکاة. [ م ُ ] (ع مص ) حکاء. محاکا. محاکات . حکایت کردن قول و فعل کسی را بدون زیادت و نقصان .(منتهی الارب ). چیزی را حکایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). حکایت کردن . (ناظم الاطباء). || مشابه شدن . مشابه بودن . (منتهی الارب ). || سخن گفتن . || محکم بس...
-
جستوجو در متن
-
محاکة
لغتنامه دهخدا
محاکة. [ م َ ک َ ] (ع اِ) مکان و جای بافتن جامه . (منتهی الارب ). دکان جولاهه . کارگاه جولاه . ج ، محاکات . (مهذب الاسماء).
-
محاکاة
لغتنامه دهخدا
محاکاة. [ م ُ ] (ع مص ) حکاء. محاکا. محاکات . حکایت کردن قول و فعل کسی را بدون زیادت و نقصان .(منتهی الارب ). چیزی را حکایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). حکایت کردن . (ناظم الاطباء). || مشابه شدن . مشابه بودن . (منتهی الارب ). || سخن گفتن . || محکم بس...
-
محاکا
لغتنامه دهخدا
محاکا. [ م ُ ] (ازع ، اِمص ) مخفف محاکات که بمعنی با هم سخن گفتن است .(غیاث ) (آنندراج ). رجوع به محاکاة شود : چنگی بده بلورین ماهی آبدارچون آب لرزه وقت محاکا بر افکند. خاقانی .مایه ٔ سودا در این صداع چه چیز است سود محاکا در این حدیث چه لافست . خاقان...
-
تفریس
لغتنامه دهخدا
تفریس . [ ت َ ] (مص جعلی ) بعضی این صورت را بمعنی فارسی کردن استعمال کرده اند مانند تعریب بمعنی عربی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فارسی کردن مانند تعریب که عربی کردن است و عبارت است از اینکه لفظ غیر فارسی را خواه تازی باشد یا جز آن فارسی کردن و ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن زین الدین عجمی . اصلاً از نخجوان و مولد او در 1003 هَ . ق . به دمشق بوده است . او بجوانی در دمشق تدریس میکرد و گروهی از ایرانیان و اکراد بحلقه ٔ درس او گرد میامدند پس تدریس مدرسه ٔ سالمیه بدو مفوض گردید. وی مردی ادیب و شاع...