کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محالبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محالبة
لغتنامه دهخدا
محالبة. [ م ُ ل َ ب َ ] (ع مص ) یاری دادن کسی را در شیر دوشیدن . (منتهی الارب ). معاونة. (تاج المصادر بیهقی ). || حلب [ ح َ/ ح َ ل َ ] . احتلاب . حِلاب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
مهالبة
لغتنامه دهخدا
مهالبة. [ م َ ل ِ ب َ ] (اِخ ) بطنی از اعراب که از اولاد مهلب شاعرند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قومی از اولادمهلب بن ابی صفرة، که به پهلوانی و دلاوری و بخشندگی نامورند. (از اقرب الموارد). و رجوع به آل مهلب شود.
-
جستوجو در متن
-
احتلاب
لغتنامه دهخدا
احتلاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حَلب . محالبه . حِلاب . دوشیدن (شیر را) .
-
دوشیدن
لغتنامه دهخدا
دوشیدن .[ شی دَ ] (مص ) خارج کردن شیر از پستان . (ناظم الاطباء). شیر از پستان برآوردن . (از آنندراج ) (از غیاث ).فشردن دو پستان و شیر بیرون کردن : هدب . احتلاب . محالبه . حلاب . (یادداشت مؤلف ). استمراء. (دهار). حلب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیه...