کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محافظه کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محافظه کار
/mohāfezekār/
معنی
۱. آنکه بااحتیاط رفتار کند؛ کسی که در کارهای خطرناک مداخله نکند؛ محتاط.
۲. آنکه طرفدار آدابوسنن گذشته باشد.
۳. (سیاسی) کسی که پیرو و تٲکیدکنندۀ نظام سیاسی موجود باشد و با هرگونه اصلاحات یا دگرگونی مخالفت کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
button-down, conservative, old-fashioned, right, Tory, uncommunicative
-
جستوجوی دقیق
-
محافظه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mohāfezekār ۱. آنکه بااحتیاط رفتار کند؛ کسی که در کارهای خطرناک مداخله نکند؛ محتاط.۲. آنکه طرفدار آدابوسنن گذشته باشد.۳. (سیاسی) کسی که پیرو و تٲکیدکنندۀ نظام سیاسی موجود باشد و با هرگونه اصلاحات یا دگرگونی مخالفت کند.
-
محافظه کار
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ یا فِ ظَ یا ظِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که طرفدار سنن و آداب گذشته است و با بدعت ها و تشکیلات جدید مخالفت می ورزد.
-
محافظه کار
لغتنامه دهخدا
محافظه کار. [ م ُ ف َ ظَ / ف ِ ظِ ] (ص مرکب )آنکه بقای وضع موجود خواهد. (یادداشت مرحوم دهخدا).که با دگرگونیها و تغییر وضع موجود هم آواز نگردد.- حزب محافظه کار ؛ حزب پای بند سنن و بقاء وضع موجود.- || یکی از دو حزب مهم تاریخی در انگلیس و یکی از احزاب س...
-
محافظه کار
دیکشنری فارسی به عربی
فاسد , محافظ
-
واژههای مشابه
-
محافظة
لغتنامه دهخدا
محافظة. [ م ُ ف َ ظَ ] (ع مص ) پیوسته بودن بر کاری . حفاظ. || باز داشتن از چیزهای ناروا. (منتهی الارب ). حفاظ. (منتهی الارب ). || نگاهبانی کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به محافظت شود.
-
محافظة
دیکشنری عربی به فارسی
استان , ايالت , ولا يت
-
conservatism
محافظهکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] گرایش عمدتاً سیاسی خواهان تثبیت وضعیت موجود اجتماعی براساس حفظ ارزشها و سنتها که عموماً با مقاومت و بدبینی در برابر هرگونه نوجویی در فرایندهای اجتماعی همراه است
-
محافظه کاری
دیکشنری فارسی به عربی
تحفظ تحفظا ، تستر تسترا
-
اقدام محافظه کارانه (مشروط)
دیکشنری فارسی به عربی
أجراءٌ تَحَفُّظي
-
حزب محافظه کاران
دیکشنری فارسی به عربی
حزب المحافظين
-
واژههای همآوا
-
محافظهکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتجاعی، سنتگرا، مرتجع ≠ پیشرو، نوگرا ۲. محتاط
-
جستوجو در متن
-
ultra conservative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فوق العاده محافظه کار، خیلی محتاط، بیش از حد محافظه کار