کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاسبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاسبی
لغتنامه دهخدا
محاسبی . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) حارث بن اسد از متصوفه است . رجوع به حارث بن اسد و نیز انساب سمعانی و خاندان نوبختی عباس اقباس اقبال ص 119 و کلام شبلی ص 27 و غزالی نامه ص 107 شود.
-
جستوجو در متن
-
حسابداری
واژگان مترادف و متضاد
محاسبهگری، محاسبی، شغل حسابدار
-
محاسبیة
لغتنامه دهخدا
محاسبیة.[ م ُ س ِ بی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه که بر طریقه ٔ حارث بن اسد محاسبی هستند. رجوع به محاسبیان شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) حارث بن اسد محاسبی . رجوع به حارث ... شود.
-
حساب گری
لغتنامه دهخدا
حساب گری . [ ح ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل حساب گر. محاسبی . || دوراندیشی . || فالگیری .
-
محاسبیان
لغتنامه دهخدا
محاسبیان . [ م ُ س ِ ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه که بر طریقت حارث بن اسد محاسبی اند. (از کشف المحجوب هجویری ). رجوع به حارث بن اسد ... شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محاسبی . حارث بن اسد بصری متکلم زاهد صوفی . او را کتبی است در اصول و زهد از آنجمله : کتاب الرعایه . وفات وی به سال 243 هَ . ق . است . رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 137 شود.
-
ابوحمزه
لغتنامه دهخدا
ابوحمزه . [ اَ ح َ زَ ] (اِخ ) بزاز بغدادی . از بزرگان طریقت متصوفه . مرید حارث محاسبی است و با سری صحبت داشته و از اقران نوری و خیر نساج است . اندر مسجد رصافه ٔ بغداد وعظ کردی و عالم تفسیر و قرائت بود. وی در واقعه ٔ نوری و بلای وی با او بود. او راست...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سید الکل قفطی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به بهاءالدین ، مفسر و محدث مصری و از فقهای شافعی بود. به سال 600 هَ . ق . در قفط (مصر علیا) متولد شد. مدتی منصب قضاء شهر قوص را داشت و پس از آن به اسنا رفت و به م...
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مسروق . احمدبن محمدبن مسروق طوسی .یکی از مشایخ تصوف است و بمائه ٔ سیم میزیست و شیخ جنید گفته است که بلعباس یکی از اساتید شیخ علی رودباری و خود شاگرد حارث محاسبی و سری سقطی است و هم درک صحبت محمدبن منصور و محم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی الورد مکنی به ابوالحسن .برادر محمدبن محمدبن عیسی بن عبدالرحمان بن عبدالصمد.ابوالفرج جوزی در صفة الصفوة (ج 2 ص 223) آرد که از جعفربن محمد روایت است که گفت : احمدبن ابی الورد ولی خدا بود چون بر جاهش می افزود تواضع...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن اسد محاسبی مکنی به ابی عبداﷲ یکی از بزرگان متصوفه و پیشوای طریقت محاسبیان از صوفیه است صاحب کشف المحجوب در بیان احوال این فرقه از اهل طریقت گوید: «تولی محاسبیان به ابی عبداﷲ الحارث بن الاسد المحاسبی است رض عنه . و وی به اتفاق...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس . از عرفای مائه ٔ سیم هجریه است ، زمان معتضد و مکتفی و مقتدر را دریافته . اصل وی از طوس بوده از آنجا به بغداد نقل کرده و در آن ملک در میان این طبقه مشهور و معروف گردید. از شیخ جنید نقل شده ...
-
اقصی
لغتنامه دهخدا
اقصی . [ اَ صا ] (ع ص ) شتر کرانه ٔ گوش بریده . (منتهی الارب ). و مؤنث آن قصواء است . || دور. ج ، اقاصی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ن تف )دورتر. (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). به نهایت رسیده تر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). دورترین...