کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاد
فرهنگ نامها
یکتا
-
محاد
لغتنامه دهخدا
محاد. [ م ُ حادد ] (ع ص ) مزاحم . || مانع. || مخالف . || پیوسته و متصل . || پهلوی هم و هم حد. (ناظم الاطباء). رجوع به محادة شود.
-
محاد
واژهنامه آزاد
یکتا
-
واژههای همآوا
-
مهاد
واژگان مترادف و متضاد
۱. گاهواره، گهواره، مهد ۲. بستر ۳. زمین پست ۴. درس اصلی، درستخصصی
-
مهاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: mehād) (عربی) (در قدیم) گهواره ، مهد .
-
مهاد
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بستر. 2 - گهواره . 3 - زمین پست .
-
مهاد
لغتنامه دهخدا
مهاد. [ م َهَْ ها ] (ع ص ) گهواره فروش . (یادداشت مؤلف ). منجک گر. (مهذب الاسماء). گهواره ساز و گهواره فروش .
-
مهاد
لغتنامه دهخدا
مهاد. [ م ِ ] (ع اِ) گهواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زمین . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بستر و بساط و فرش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).بستر. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). فراش . بستر. (ابوالفتوح را...
-
مهاد
لغتنامه دهخدا
مهاد. [ م ِ ](ع اِ) ج ِ مَهْد و مُهْد و مُهُد. (ناظم الاطباء).
-
مهاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مُهُد و اَمهِدَة] [قدیمی] mehād گهواره.
-
مِهَادُ
فرهنگ واژگان قرآن
فرش - هر گستردنی - هر بستر گسترده