کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محابس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
محابس
/mahābes/
معنی
= محبس
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
محابس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ محبس] [قدیمی] mahābes = محبس
-
محابس
فرهنگ فارسی معین
(مَ بِ) [ ع . ] (اِ.) جِ محبس .
-
محابس
لغتنامه دهخدا
محابس . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مَحبَس . (از اقرب الموارد). رجوع به محبس شود. || ج ِ مِحبَس . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
محبس
فرهنگ فارسی معین
(مَ بَ) [ ع . ] (اِ.) زندان . ج . محابس .
-
محبس
لغتنامه دهخدا
محبس . [ م َ ب َ ] (ع اِ) بند و قید. (منتهی الارب ). زندان و قید و بند. (ناظم الاطباء). زندان . (مهذب الاسماء). جای بازداشت . حبس . دوستاقخانه . دوستاخانه . بند. سجن . دوستاق . دوستاخ . جای حبس و زندان . (غیاث ). ج ، محابس : ایشان را نظری بر محبس او ...
-
رفرف
لغتنامه دهخدا
رفرف . [ رَ رَ ] (ع اِ) بساط گرانمایه . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (لغت محلی شوشتر) (دهار). جامه های سبز که از آن گستردنی و محابس سازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جامه های سبز. (غیاث اللغات ). فرش گستردن...