کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجیع
لغتنامه دهخدا
مجیع. [ م َ ] (ع اِ) نوعی از طعام که به شیر و خرما ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرما که با شیر آغشته گردد. (از اقرب الموارد). || شیر که بر سر خرما نوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
مجیع
لغتنامه دهخدا
مجیع. [ م ُ ] (ع ص ) گرسنه دارنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجاعة شود.
-
واژههای همآوا
-
مجی ء
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص ل .) آمدن ؛ مق . ذهاب .
-
جستوجو در متن
-
کرناب
لغتنامه دهخدا
کرناب . [ ک ِ ] (ع اِ) مجیع و آن نوعی از طعام شب است . (از اقرب الموارد).
-
کرنیب
لغتنامه دهخدا
کرنیب . [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) نوعی طعام که از شیر و خرما سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مجیع و آن طعامی است [ مراد خرمای آمیخته بشیر است ] . (از اقرب الموارد). رجوع به مجیع شود.