کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجیز
/majiz/
معنی
تملق؛ چاپلوسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تملق، چاپلوسی، چربزبانی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجیز
واژگان مترادف و متضاد
تملق، چاپلوسی، چربزبانی
-
مجیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مُمالِ مجاز] majiz تملق؛ چاپلوسی.
-
مجیز
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - اجازه دهنده ، رخصت دهنده . 2 - ولی و مصلح امر یتیم . 3 - بندة مأذون در تجارت .
-
مجیز
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) (عا.) تملق ، چرب زبانی . ؛~ کسی را گفتن تملق او را گفتن .
-
مجیز
لغتنامه دهخدا
مجیز. [ م َ ] (اِ) در تداول عامه تملق .چاپلوسی . چرب زبانی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مجیز کسی را گفتن ؛ از او چاپلوسی کردن . تملق گفتن از او. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
مجیز
لغتنامه دهخدا
مجیز. [ م ُ ] (ع ص ) رخصت دهنده و پروانه دهنده . (ناظم الاطباء)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجازه شود. || ولی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || وصی و مصلح امر یتیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قیم امر یتیم . (از...
-
واژههای مشابه
-
مجيز
دیکشنری عربی به فارسی
پروانه دهنده
-
مَجیز
لهجه و گویش تهرانی
تملق:مجیز (کسی را)گفتن
-
مجیز گفتن
واژگان مترادف و متضاد
چاپلوسی کردن، تملق گفتن، چربزبانی کردن
-
مجیز گفتن
لغتنامه دهخدا
مجیز گفتن . [ م َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تملق گفتن .رضای خاطر کسی را با گفتن حرفهای مطابق میل وی بدست آوردن . چاپلوسی کردن کسی را به دروغ و برای پیش بردن مقصد خویش مورد تحسین و تکریم قرار دادن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به ماده ٔ قبل ش...
-
واژههای همآوا
-
مجیض
لغتنامه دهخدا
مجیض . [ م ُ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) برگردنده از چیزی و میل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که میل می کند و برمی گردد. (ناظم الاطباء).
-
مَجیز
لهجه و گویش تهرانی
تملق:مجیز (کسی را)گفتن