کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجیر
/mojir/
معنی
پناهدهنده؛ فریادرس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناهدهنده، غوث
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجیر
واژگان مترادف و متضاد
پشتیبان، حامی، دستگیر، فریادرس، مدافع، پناهدهنده، غوث
-
مجیر
فرهنگ نامها
(تلفظ: mojir) (عربی) (در قدیم) پناه دهنده ، فریادرس ؛ از نامها و صفات خداوند .
-
مجیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojir پناهدهنده؛ فریادرس.
-
مجیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) پناه دهنده ، فریادرس .
-
مجیر
لغتنامه دهخدا
مجیر. [ م ُ ] (اِخ ) (دعای ...) نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یااﷲ تعالیت ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجیر
لغتنامه دهخدا
مجیر. [ م ُ ] (اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجیر
لغتنامه دهخدا
مجیر. [ م ُ ] (ع ص ) پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج ) (غیاث ). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی . (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار.فریادرس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ای وزارت را جلال و آفرینش را کمال ای جهان را صدر و د...
-
مجیر
لغتنامه دهخدا
مجیر. [ م ُ ج َی ْ ی َ ] (ع ص ) حوض مجیر؛ حوض کوچک . || حوض دورتک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حوض عمیق . (از اقرب الموارد). || حوض گچ کار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). حوض آهک کاری شده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
مجیر غیاثی
لغتنامه دهخدا
مجیر غیاثی . [ م ُ رِ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم ایران که در لغت نامه ٔ اسدی شعری از او به شاهد «کف » آمده است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
مجیرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mojirā) (عربی) (مؤنث مُجیر) ، ← مجیر .
-
پشتیبان
واژگان مترادف و متضاد
پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور ≠ مخالف
-
مدافع
واژگان مترادف و متضاد
پاسدار، پشتیبان، حارس، جانبتدار، حافظ، حامی، دفاعکننده، ظهیر، مجیر ≠ مهاجم
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م ُ ] (ع اِ) ملجاء و پناه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجیر شود.