کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجید
/majid/
معنی
۱. بزرگوار؛ گرامی؛ شریف؛ بلندپایه.
۲. (اسم، صفت) از نامهای خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بزرگوار، بلندمرتبه، شریف، فخیم، گرامی، عالی، عالیقدر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجید
واژگان مترادف و متضاد
بزرگوار، بلندمرتبه، شریف، فخیم، گرامی، عالی، عالیقدر
-
مجید
فرهنگ نامها
(تلفظ: majid) (عربی) دارای قدر و مرتبهی عالی ، گرامی ؛ از نامها و صفات خداوند.
-
مجید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَمجاد] majid ۱. بزرگوار؛ گرامی؛ شریف؛ بلندپایه.۲. (اسم، صفت) از نامهای خداوند.
-
مجید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] mojid ۱. کسی که کار نیکو بکند یا چیزی نیکو بیاورد؛ نیکوآورنده.۲. شاعری که شعر نیکو بگوید.
-
مجید
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) بزرگوار، گرامی .
-
مجید
لغتنامه دهخدا
مجید. [ م َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . یکی از اسماء صفات خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از اسماء خدای تعالی است و به معنی آنکه در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار خیر و احسان است . (از اقرب الموارد) : قالوا اتعجبین من ا...
-
مجید
لغتنامه دهخدا
مجید. [ م َ ] (ع ص ) شریف و بزرگوار و گرامی قدر و عالی مرتبت و بلندپایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بزرگوار و گرامی . (غیاث ). ج ، امجاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ذوالعرش المجید. (قرآن 15/85).این پرده گر نه عرش ...
-
مجید
لغتنامه دهخدا
مجید. [ م ُ ] (ع ص ) خداوند اسب نیکورو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب جواد یعنی اسب پیش تاز خوب . ج ، مجاوید. (از اقرب الموارد). || کسی که چیز نیکو و جید می آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).- شاعر مجید ؛ اشعار نیکو گوینده . (منتهی الارب )...
-
مجید
واژهنامه آزاد
کسی که داوطلبانه می جنگد، سرباز شجاع
-
واژههای مشابه
-
مجيد
دیکشنری عربی به فارسی
مجلل , عظيم , با شکوه , خيلي خوب
-
مَجِيدِ
فرهنگ واژگان قرآن
دارای شرافت گسترده - بسیار بزرگوار و کریم (کلمه مجد که کلمه مجيد از آن اشتقاق يافته به معناي شرف وسيع است )
-
جستوجو در متن
-
mueddin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجید
-
امجاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'amjād ۱. [جمعِ ماجد] = ماجد۲. [جمعِ مَجید] = مجید