کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجیب
/mojib/
معنی
۱. جوابدهنده؛ پاسخدهنده.
۲. آنکه حاجت را برآورده میکند؛ اجابتکننده.
۳. از نامهای خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجیب
فرهنگ نامها
(تلفظ: mojib) (عربی) (در قدیم) جواب دهنده ؛ پاسخگو ، اجابت کننده ، روا کننده حاجت ؛ از نامها و صفات خداوند .
-
مجیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mojib ۱. جوابدهنده؛ پاسخدهنده.۲. آنکه حاجت را برآورده میکند؛ اجابتکننده.۳. از نامهای خداوند.
-
مجیب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) اجابت کننده ، پاسخ دهنده ، قبول کننده .
-
مجیب
لغتنامه دهخدا
مجیب . [ م ُ ] (اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجیب
لغتنامه دهخدا
مجیب . [ م ُ ] (ع ص ) جواب دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). پاسخ دهنده . (ناظم الاطباء). پاسخ گوی . پاسخ کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بلبل همی بخواند در شاخسار بیدسار از درخت سرو مر او را شده مجیب . رودکی .و هریکی از افاضل اسلام آن را جوابی انشا ...
-
مجیب
لغتنامه دهخدا
مجیب . [ م ُ ج َی ْ ی َ ] (ع ص ) آن اصطرلاب که بر ظهر آن جیب درجات نقش کرده باشند: اصطرلاب مجیب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجیب
لغتنامه دهخدا
مجیب . [ م ُ ج َی ْ ی ِ ] (ع ص ) گریبان کننده پیراهن را. (آنندراج ). کسی که گریبان می کند و جَیب می سازد پیراهن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجییب شود.
-
واژههای مشابه
-
مُّجِيبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
اجابت کننده
-
مجیب الدعوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی (= آنکه دعاهای مردم را اجابت میکند)] mojibodda'avāt از صفات باریتعالی.
-
مجیب الدعوات
لغتنامه دهخدا
مجیب الدعوات . [ م ُ بُدْ دَ ع َ ] (اِخ ) نامی ازنامهای خدای تعالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
ابوالخیر
لغتنامه دهخدا
ابوالخیر. [ اَ بُل ْ خ َ ] (اِخ ) مجیب الدین (شیخ ...). رجوع به مجیب الدین ... شود.
-
ابوهمام
لغتنامه دهخدا
ابوهمام . [ اَ هََ م ْما ] (اِخ ) محمدبن مجیب بن اسحاق الدلال . محدث است .
-
طبی
لغتنامه دهخدا
طبی . [ طَ بی ی ] (ع ص ) خِلف ُ طَبی ٌ؛ سر پستان مجیب که همواره شیر آید. (منتهی الارب ).