کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجی
/maji'/
معنی
آمدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] maji' آمدن.
-
مجی
لغتنامه دهخدا
مجی ٔ. [ م َ ] (ع مص ) (از «ج ی هَ») آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). مقابل ذهاب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو سوی قبله ، ملوک جهان بپیوستندبه سوی درگه عالی او مجی ٔ و ذها...
-
مجی
لهجه و گویش تهرانی
بچه شتر ماده
-
واژههای مشابه
-
مُجی
لهجه و گویش تهرانی
مجتبی
-
مجی ء
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص ل .) آمدن ؛ مق . ذهاب .
-
اَجی مَجی،()لاتُرَجی
لهجه و گویش تهرانی
ذکر چشمبند و شعبده باز
-
اجی و مجی
فرهنگ گنجواژه
جادو. اجی و مجی لاترجی= الفاظی که برای جادو میخوانند.
-
واژههای همآوا
-
مُجی
لهجه و گویش تهرانی
مجتبی
-
جستوجو در متن
-
maghi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجی
-
jingoes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جینگوس، اجی مجی
-
jingo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جینگو، اجی مجی
-
جیاء
لغتنامه دهخدا
جیاء. [ ج َی ْ یا ] (ع ص ) مبالغه از مجی ٔ. (ذیل اقرب الموارد). بسیار آینده . (منتهی الارب ). جئاء.