کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجک
لغتنامه دهخدا
مجک . [ م ُ ج ُ ] (اِ) نخود سیاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجک
واژهنامه آزاد
مِجُک:(mejok) در گویش گنابادی یعنی حرف ، صحبت || مُجُکْ:(mojok) در گویش گنابادی یعنی مژه ، مژه زدن ، تِکان
-
واژههای مشابه
-
مِجُک
لهجه و گویش گنابادی
mejouk در گویش گنابادی یعنی حرف ، صحبت
-
مُجُکْ
لهجه و گویش گنابادی
mojok در گویش گنابادی یعنی مژه ، مژه زدن ، تِکان
-
واژههای همآوا
-
مِجُک
لهجه و گویش گنابادی
mejouk در گویش گنابادی یعنی حرف ، صحبت
-
مُجُکْ
لهجه و گویش گنابادی
mojok در گویش گنابادی یعنی مژه ، مژه زدن ، تِکان
-
جستوجو در متن
-
آخرک
واژهنامه آزاد
(کازرون) [akhrak]؛ بادام کوهی، مجک، بخرک یا بخورک.
-
نخود سیاه
لغتنامه دهخدا
نخود سیاه . [ ن ُ خُدْ ] (اِ مرکب ) مُجُک . (یادداشت مؤلف ).- پی نخود سیاه فرستادن ؛ کسی را که نخواهند در وقت کاری حاضر باشد به تدبیر و بهانه بیرون فرستادن : دیروز رندان میخواستند شراب بخورند آخوند بیچاره را پی نخود سیاه فرستادند . پی کاری فرستادن ...
-
مچک
لغتنامه دهخدا
مچک . [ م َ چ َ ] (اِ) به معنی عدس باشد و آن غله ای است که در آشها کنند و گاهی هریسه نیز پزند. (برهان ) (آنندراج ). عدس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ) : بر آتش نظر دل زیرک ترین خصم جوشی بر آن قیاس که در زیربا مچک . سوزنی (از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به ...