کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجوّز رسمی
دیکشنری فارسی به عربی
إِجازَة رَسْمية
-
movement credit
مجوز جابهجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجوزی که به یک یا چند وسیلۀ نقلیه داده میشود تا تحت نظارت و در زمان مقرر، براساس دستورعملِ جابهجایی، در مسیری مشخص حرکت کنند
-
document of compliance 2
مجوز حمل کالای خطرناک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مدرکی که برای حصول اطمینان از انطباق وضعیت انبارهای کشتی با مقررات و الزامات آییننامۀ حمل کالای خطرناک صادر میشود
-
type rating training
آموزش احراز مجوز نوع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] آموزش خدمۀ پرواز برای احراز تواناییهای لازم برای کسب مجوز پرواز با هواگردی جدید
-
مجوز عبور و مرور
دیکشنری فارسی به عربی
إِجازَة مُرُورٍ
-
جستوجو در متن
-
promissionary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز
-
licencer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز
-
dispensingly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز
-
unauthorish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون مجوز
-
magyarization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز دادن
-
repermission
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز
-
reassignation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز
-
unlicentiated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون مجوز
-
unpropitiated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون مجوز
-
licenseless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوز