کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجهور
معنی
(مَ) [ ع . ] (ص .) پیدا، آشکار، علنی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجهور
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) پیدا، آشکار، علنی .
-
مجهور
لغتنامه دهخدا
مجهور. [ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلهای کرد ایران که در حدود 500 خانوار است و در کوههای السه قلاخ اطراف اسدآباد و زهاب سکونت دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 61).
-
مجهور
لغتنامه دهخدا
مجهور. [ م َ ] (ع ص ) پاک شده و صاف شده . (ناظم الاطباء). || آشکار. آشکار شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پیدا.- حروف مجهور ؛ رجوع به «حرف مجهور» و «مجهورة» شود.
-
واژههای مشابه
-
حرف مجهور
لغتنامه دهخدا
حرف مجهور. [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ متحرک آن نفس حبس گردد، زیرا که در حروف مجهوره گوینده بر جای حرف تکیه کند و چون این اتکاء به اشباع رسد صدا بلند شود و تجهور یابد و جهر ارتفاع صوت است . حال اگر اتکاء به اشباع رسد و ب...
-
جستوجو در متن
-
حرف جهری
لغتنامه دهخدا
حرف جهری . [ ح َ ف ِ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مجهور شود.
-
حروف جهریه
لغتنامه دهخدا
حروف جهریه . [ ح ُ ف ِ ج َ ری ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مجهور شود.
-
حروف مجهوره ٔ رخوه
لغتنامه دهخدا
حروف مجهوره ٔ رخوه . [ ح ُ ف ِ م َ رَ / رِ ی ِ رَخ ْ وَ / وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مجهور شود.
-
لاقیس
لغتنامه دهخدا
لاقیس . (اِخ ) لافیس . (برهان ). نام دیوی که در نماز به خاطر وسوسه اندازد. (غیاث ) : تو گوئی که عفریت لاقیس بودبه زشتی نمودار ابلیس بود. سعدی .در همه ٔ روم و شام چون کفر ابلیس و فسق لاقیس چنان مجهور شده است . (زیدری ).
-
مجهورات
لغتنامه دهخدا
مجهورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نزد قاریان از جمله حروف تهجی نوزده حرف است سوای ده حروف مهموسه . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مجهورة و «حرف مجهور» در همین لغت نامه شود.
-
حروف مجهوره ٔ شدیده
لغتنامه دهخدا
حروف مجهوره ٔ شدیده . [ ح ُ ف ِ م َ رَ / رِ ی ِ ش َ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مجهور و حروف قلقله شود.
-
مجهورة
لغتنامه دهخدا
مجهورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) چاه معمور و پاک کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چاه معمور اعم از آنکه آبش شیرین باشد یا شور. (ازاقرب الموارد). || حروف مجهورة، نوزده حرف است ، مجموع در این قول : «ظل قوربض اذغزا جند مطیع». (منتهی الارب ) (آن...
-
حرف مهموس
لغتنامه دهخدا
حرف مهموس . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام حرکت جریان تنفس حبس نگردد: س ، ش ، ح ، خ ، ت ، ث ، ص ، ف ، ک ، هَ . زیرا که در حروف مهموسه تکیه (اعتماد)بر جای حرف ، رقیق است ، و این ضعیف بودن اتکاء صدا را پائین آورد و اخفاء حاصل گرد...
-
کفر
لغتنامه دهخدا
کفر. [ ک ُ ] (ع مص ) ناسپاسی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). انکار کردن و پوشاندن نعمت خداوند را. (از اقرب الموارد). ناخستو شدن . (یادداشت مؤلف ). یقال ، کفر نعمة اﷲ و بها ای جحدها و سترها. (منتهی الارب ). || ناگرویدن . (منتهی الا...