کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجهل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجهل
معنی
(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه به جایی نبرند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجهل
فرهنگ فارسی معین
(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) بیابانی که نشانه ای در آن نباشد و مسافران راه به جایی نبرند.
-
مجهل
لغتنامه دهخدا
مجهل . [ م َ هََ ] (ع ص ) ارض مجهل ؛ زمین بی کوه و نشان که در آن کسی راه نیابد. تثنیه و جمع ندارد. (ازمنتهی الارب ) (از آنندراج ). زمینی که در آن کسی راه نیابد. || بیابان بی کوه و نشان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دشتی که در آن نشان راه گم و م...
-
مجهل
لغتنامه دهخدا
مجهل . [ م ِ هََ ] (ع اِ) چوب که بدان باده را جنبانند. مِجهَلَة.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چوبی که بدان آتش افروخته را جنبانند. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ج 7 ص 268). || شیر بیشه . || (ص ) نادان . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ...
-
واژههای همآوا
-
مجحل
لغتنامه دهخدا
مجحل . [ م ُ ج َح ْ ح َ ] (ع ص ) بر زمین افکنده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مجحل
لغتنامه دهخدا
مجحل . [ م ُ ج َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بر زمین زننده کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که بر زمین می افکند دیگری را. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مجاهل
لغتنامه دهخدا
مجاهل . [ م َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ مَجهَل . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ مجهل . مقابل معالم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجهل شود.
-
مجهلة
لغتنامه دهخدا
مجهلة. [ م ِ هََ ل َ ] (ع اِ) رجوع به مِجهَل شود.
-
جیهلة
لغتنامه دهخدا
جیهلة. [ ج َ هََ ل َ ] (ع اِ) چوب که بدان شراب جنبانند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مجهل . مجهلة. جیهل . رجوع به جیهل شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ع َ لا ] (ع جرف جر) بر. (ناظم الاطباء). برای استعلا بکار رود. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (مغنی اللبیب ). مانند« : و علیها و علی الفلک تحملون ». (قرآن 22/23). (منتهی الارب ). برای استعلا آید، خواه حقیقی باشد مانند «علی الف...