کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجند
/mojannad/
معنی
ویژگی سپاه گردآوردهشده؛ لشکرجمعشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojannad ویژگی سپاه گردآوردهشده؛ لشکرجمعشده.
-
مجند
لغتنامه دهخدا
مجند. [ م ُ ج َن ْ ن ِ ] (ع ص ) گردکننده ٔ لشکر. (آنندراج ). کسی که لشکر گرد می آورد. (از ناظم الاطباء).
-
مجند
لغتنامه دهخدا
مجند.[ م ُ ج َن ْ ن َ ] (ع ص ) لشکر گردکرده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سپاه گردکرده و عرضه داده . (ناظم الاطباء). گردکرده . (لشکر، سپاه ). گردشده . فراهم آمده . مجموع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجند
دیکشنری عربی به فارسی
سرباز وظيفه , مشمول نظام کردن , تازه سرباز , کارمند تازه , نو اموز استخدام کردن , نيروي تازه گرفتن , حال امدن
-
جستوجو در متن
-
مجنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مجندَة] [قدیمی] mojannade = مجند
-
سرباز وظیفه
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
مشمول نظام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
تازه سرباز
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
کارمند تازه
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
نو اموز استخدام کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
نیروی تازه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
حال امدن
دیکشنری فارسی به عربی
مجند
-
مجندة
لغتنامه دهخدا
مجندة. [ م ُ ج َن ْ ن َ دَ ] (ع ص ) جمع کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تأنیث مجند. گرد کرده (لشکر، سپاه ) و درحدیث است : الارواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجند و تجنید شود. || (اِ)...