کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجنح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجنح
لغتنامه دهخدا
مجنح . [ م ُ ن َ ] (ع اِ) به فارسی گل خوش نظرنامند. نوعی از ریاحین است و قابض و رافع اسهال و سیلان خون ... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لغت عربی است ، به فارسی گل خوش نظر نامند ... (فهرست مخزن الادویه ).
-
مجنح
لغتنامه دهخدا
مجنح . [ م ُ ج َن ْ ن َ ](ع ص ) صاحب جناح یعنی صاحب بازو. (غیاث ) (آنندراج ).صاحب دو بال . (ناظم الاطباء). خداوند پر. صاحب پر : و بباید دانست که این علت کسانی را بیشتر افتد که بر و سینه ٔ ایشان تنگ باشد و گردن ایشان دراز باشد و میل سوی پیش داردو حلقو...
-
مجنح
لغتنامه دهخدا
مجنح . [ م ُ ن ِ] (ع ص ) میل دهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که میل و رغبت می دهد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || میل کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجناح شود.
-
واژههای مشابه
-
اصطرلاب مجنح
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب مجنح . [ اُ طُ ب ِ م ُ ج َن ْ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از اقسام اصطرلاب است . رجوع به اسطرلاب شود.
-
اسطرلاب سرطانی مجنح
لغتنامه دهخدا
اسطرلاب سرطانی مجنح . [ اُ طُ ب ِس َ رَ ی ِ م ُ ج َن ْ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ابونصر منصوربن علی بن عراق در سال 420 هَ .ق . کتابی در اسطرلاب سرطانی مجنح تألیف کرد. (التفهیم ص 298 ح ).
-
جستوجو در متن
-
مجنحة
لغتنامه دهخدا
مجنحة. [ م ُ ج َن ْ ن َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مجنح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجنح و تجنیح شود.
-
مقلوب
لغتنامه دهخدا
مقلوب . [ م َ ] (ع ص ) برگردانیده شده و باژگونه گردانیده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگردانیده شده و واژگونه و معکوس و برگشته و زیروزبر شده . (ناظم الاطباء). باژگونه . وارونه . وارون . باشگون . باشگونه . واژون . واژونه . (یادداشت به خط مرحوم دهخ...
-
قلب
لغتنامه دهخدا
قلب . [ ق َ ] (ع مص ) بر دل کسی زدن . || پشت چیزی را به جانب شکم گردانیدن . || میرانیدن خدای کسی را. || برگردانیدن . || باژگونه گردانیدن . || بازگردانیدن مردمان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قلب المعلم الصبیان ؛ اذا صرفهم الی بیوتهم . (اقرب...
-
نیلوفر
لغتنامه دهخدا
نیلوفر. [ ف َ ] (اِ) نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره ٔ آلاله ها است . این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می روید. برگهایش قلبی شکل و مسطح است . درازای دمبرگ طویل است و برگها در سطح آب شناورند. این ...