کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجموع گماشتگان دولتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجموع گماشتگان دولتی
دیکشنری فارسی به عربی
بيروقراطية
-
واژههای مشابه
-
مَّجْمُوعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
جمع شده
-
logical sum
مجموع منطقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← ترکیب فصلی
-
summation
مجموعیابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] به دست آوردن مجموع
-
در مجموع
فرهنگ واژههای سره
رویهمرفته
-
مجموع دار
لغتنامه دهخدا
مجموع دار. [ م َ ](نف مرکب ) به اصطلاح مردم هند، حافظ دفتر و آن که ضبط می کند اسناد مالیات یک ولایتی را. (ناظم الاطباء).
-
مجموع دل
لغتنامه دهخدا
مجموع دل . [ م َ دِ ] (ص مرکب ) آسوده خاطر. فارغ البال : پراکنده دلم بی نور از آنم نیم مجموع دل رنجور از آنم . نظامی .و رجوع به مجموع شود.
-
خط مجموع
لغتنامه دهخدا
خط مجموع . [ خ َطْطِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط رمز. خط تندنویس . خطی که از یک عده علامات ترکیب شده و برای نوشتن قول و گفتاری بکار رود. (یادداشت بخط مؤلف ). مقابل خط مبسوط، یعنی خط متعارف .
-
مجموع اجمالي
دیکشنری عربی به فارسی
درشت , بزرگ , ستبر , عمده , ناخالص , زمخت , درشت بافت , زشت , شرم اور , ضخيم , بي تربيت , وحشي , توده , انبوه , وزن سرجمع چيزي( ) , جمع کل , بزرگ کردن , جمع کردن , زمخت کردن , کلفت کردن , بصورت سود ناويژه بدست اوردن
-
Abel summability
مجموعپذیری آبل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
مجموع چرخهای دنده دار
دیکشنری فارسی به عربی
ترس
-
مجموع اراء نوشته
دیکشنری فارسی به عربی
اقتراع
-
جستوجو در متن
-
bureaucracy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراسی، دیوان سالاری، تاسیسات اداری، حکومت اداری، کاغذ پرانی، مجموع گماشتگان دولتی، مقرراتی واهل کاغذ بازی، رعایت تشریفات اداری بحد افراط