کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجمل
/mojmal/
معنی
۱. کلامی که معنی آن محتاج به شرح و تفصیل باشد؛ مختصر؛ کوتاه.
۲. مجملاً؛ بهطور اجمالی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تلخیص، خلاصه، زبده، فشرده، کوتاه، مختصر، موجز
۲. مختصرمفصل
۳. مفصلا، بهتفصیل
دیکشنری
abstract, passing, recapitulation, synoptic
-
جستوجوی دقیق
-
مجمل
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلخیص، خلاصه، زبده، فشرده، کوتاه، مختصر، موجز ۲. مختصرمفصل ۳. مفصلا، بهتفصیل
-
مجمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ مفصل] mojmal ۱. کلامی که معنی آن محتاج به شرح و تفصیل باشد؛ مختصر؛ کوتاه.۲. مجملاً؛ بهطور اجمالی.
-
مجمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojmel ستایشکننده.
-
مجمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ) [ ع . ] (اِمف .) مختصر، کوتاه .
-
مجمل
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ) [ ع . ] (اِفا.) تحسین کننده ، ستاینده .
-
مجمل
لغتنامه دهخدا
مجمل . [ م ُ ج َم ْ م َ ] (ع ص ) آراسته . مزین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل شود.
-
مجمل
لغتنامه دهخدا
مجمل . [ م ُ ج َم ْ م ِ ] (ع ص ) زینت دهنده و آراینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل شود. || نیکوکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || آن که لشکر را تا دیر زمانی مقام دهد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تجمیل...
-
مجمل
لغتنامه دهخدا
مجمل . [ م ُ م َ ] (ع ص ) فراهم آورده و در هم کرده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آیه ای که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قسمی از آیات قرآنیه که به ظاهر آن مراد معلوم نشود مفصلاً مثل و اَقیموا الصلوة. و آتوا...
-
مجمل
لغتنامه دهخدا
مجمل . [ م ُ م ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مجمل
لغتنامه دهخدا
مجمل . [ م ُ م ِ ] (ع ص ) کسی که جمع می کند و گرد می آورد چیزی را پس از پراکندگی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اجمال شود. || جمله کننده حساب را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که جمع می کند حسابی را. (ناظم الاطباء). || گدازنده ٔ پیه...
-
مجمل
دیکشنری عربی به فارسی
متخصص ارايش وزيبايي , مشاطه
-
مجمل
دیکشنری فارسی به عربی
تلخيص , غير حاسم , ملخص
-
واژههای مشابه
-
مجمل الاقدام
دیکشنری عربی به فارسی
متخصص درمان وحفاظت پاها , پزشک پا
-
مجمل الرموش
دیکشنری عربی به فارسی
ريمل مژه وابرو