کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجمع ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجمع روحانیون مبارز
دیکشنری فارسی به عربی
جميعة رجال الدين المناضلين
-
مجمع()چماق زدن
دیکشنری فارسی به عربی
نادي
-
مجمع تشخیص مصلحت نظام
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) انجمن بِه گزینی کشور.
-
جستوجو در متن
-
بالاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بالانیدن› [قدیمی] bālāndan ۱. نمو دادن؛ رویاندن.۲. تناور ساختن.۳. جنباندن: ◻︎ یک قصیده هزارجا خوانده / پیش هر سفله ریش بالانده (سنائی: مجمعالفرس: بالانده).
-
انجمن ساختن
لغتنامه دهخدا
انجمن ساختن . [ اَ ج ُ م َ ت َ ] (مص مرکب ) گرد کردن و ترتیب دادن مجلس و مجمع. فراهم ساختن مجلس مشاوره : یکی انجمن ساخت با بخردان هشیوار و کارآزموده ردان . فردوسی .چون تهی شد سر سریر ز شاه انجمن ساختند شهرو سپاه . نظامی .انجمن ساخت نامداران راراستگوی...
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (اِخ ) (مردمی ...) مردمزاده است و بد آدمی نیست . بیت زیر را در بیان رام ساختن خواجه زاده ٔ خود بوسیله ٔ اظهار واسوختگی خوب گفته است :کردم از حیله ٔ وارستگیش رام بخودساعتی صبر کن ای دل که طپیدن زود است .(از ترجمه ٔ تذکره ٔ مجمع الخواص ص 310).
-
بین الملل
لغتنامه دهخدا
بین الملل . [ ب َ نَل ْ م ِ ل َ ] (ع ق مرکب ، ص مرکب ) میان ملتهای مختلف . میان مردم سرزمینهای مختلف .- مجمع بین الملل یا انترناسیونال (از فرانسه ) ؛ نام چند مجمع بین المللی که سوسیالیستها و سازمانهای کارگری بمنظور هماهنگ ساختن سیاست خود برپا کردند. ...
-
افژولیدن
لغتنامه دهخدا
افژولیدن .[ اَ دَ ] (مص ) برانگیختن . (ناظم الاطباء) (آنندراج )(شرفنامه ٔ منیری ) (میرزا ابراهیم ). || برانگیختن بجنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مؤید) (مجمع الفرس ). برانگیختن بر شر؛ حَث ّ. حض . نزو. (یادداشت دهخدا). || بر سر کار آوردن . ...
-
پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pambak] (زیستشناسی) pambe گیاهی با ساقۀ ستبر و کوتاه و شاخههای نازک و برگهای درشت و گلهای زرد یا سرخرنگ که پس از رسیدن، شکافته میشود و از میان آن دانههایی بیرون میآید که اطراف آنها را تارهای سفید فراگرفته است.〈 پنبه کردن: ...
-
واشی لاهوری
لغتنامه دهخدا
واشی لاهوری . [ ی ِ ] (اِخ ) ابوجعفر عمربن اسحاق از مردم لاهور است . بعضی وی را از قاین دانسته اند. مؤلف مجمع الفصحاء درباره ٔ او چنین آرد: «حکیمی دانا و شاعری بینا بوده . محمد عوفی در تذکره ٔخود نوشته که شرف الدین احمد ادیب دماوندی گفت که نجیب المل...
-
مدرج
لغتنامه دهخدا
مدرج . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) به درجات کرده . صاحب درجه ها. (یادداشت مؤلف ) درجه دار: خطکش مدرج . صفحه ٔ مدرج . درجه بندی شده . || پله پله شده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) در تداول امروز کشورهای عربی ، تالاری که در آن کرسیها بصف نصب کرده باشندبرای...
-
فتح
لغتنامه دهخدا
فتح . [ ف َ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه جرجانی ). || فیروزی و گشایش کفرستان . (منتهی الارب ). پیروز شدن . (اقرب الموارد). گشودن و تسخیر کردن شهری یا سرزمینی : از پس فتح بصره ، فتح یمن وز پس هر دو فتح شام و حجاز. فرخی...
-
افسانه
لغتنامه دهخدا
افسانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سرگذشت و حکایات گذشتگان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از مجمع الفرس ). قصه . داستان . حکایت . تمثیل . سرگذشت . (ناظم الاطباء). حکایت گذشتگان . فسانه نیز در این لغت است . (مؤید)(شرفنامه ٔ منیری ). آفسان...
-
سازمان ملل متحد
لغتنامه دهخدا
سازمان ملل متحد. [ ن ِ م ِ ل َ ل ِ م ُت ْ ت َ ح ِ ] (اِخ ) مؤسسه ای است بین المللی که از نمایندگان 83 کشور تشکیل میگردد. افزایش روز افزون ارتباطات بین المللی وجود مؤسساتی را برای تنظیم این ارتباطات ایجاب میکند. ازین روی بعد از پایان جنگ اول بین الم...
-
عضدالدوله ٔ دیلمی
لغتنامه دهخدا
عضدالدوله ٔ دیلمی . [ ع َ ض ُ دُدْ دَ / دُو ل َی ِ دَ ل َ ] (اِخ ) مغیث الدین فناخسرو ابوشجاع بن رکن الدوله حسن پادشاه مقتدر سلسله ٔ آل بویه . عمادالدوله در سال 338 هَ . ق . جانشینی خود و امارت فارس را به عضدالدوله تفویض نمود. عضدالدوله چون به سال 33...