کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجلوب
/majlub/
معنی
جلبشده؛ کشیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجلوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] majlub جلبشده؛ کشیدهشده.
-
مجلوب
لغتنامه دهخدا
مجلوب . [ م َ ] (ع ص ) عبد مجلوب ، غلامی که به شهر بگردانند برای فروختن . (ناظم الاطباء). بنده ای که از شهری به شهری برند برای فروختن . جلیب . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
جلیب
لغتنامه دهخدا
جلیب . [ ج َ ] (ع ص ) آنچه از شهر به شهر برند بفروختن . (منتهی الارب ). گویند: عبد جلیب ؛ ای مجلوب . ج ، جَلبی ̍ و جُلُباء. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
اضم
لغتنامه دهخدا
اضم . [ اِ ض َ ] (اِخ )زمینی که در آن مدینه ٔ منوره واقع شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وادی بزرگی است در حجاز و تا لب دریا امتداد دارد و مدینه ٔ منوره در بین همین وادی واقع شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). وادیی که در آن مدینه ٔ منوره است ، از ...