کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجلس یا جشن یادبود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجلس یا جشن یادبود
دیکشنری فارسی به عربی
احياء
-
واژههای مشابه
-
parliament, parlement (fr.)
مجلس 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] مجمع نمایندگان که وظیفۀ قانونگذاری را در کشور بر عهده دارد
-
tableau 2
مجلس 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] در ساختار غیرارسطویی و خطی، بخشی از نمایش که با تغییر آرایه و موقعیت، بدون در نظر گرفتن توالی زمانی و مکانی، همراه است
-
parliamentarism
مجلسمحوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظام مبتنی بر قانون اساسی که در آن قانونگذاری و رهبری کشور بر عهدۀ مجلس باشد
-
مجلس شورا
فرهنگ واژههای سره
سکالش گاه، سگالش گاه
-
وکیل مجلس
فرهنگ واژههای سره
نماینده مجلس
-
سلیقه ٔ مجلس
لغتنامه دهخدا
سلیقه ٔ مجلس . [ س َ ق َ / ق ِ ی ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیمار و پرورش نیک . || آداب و رسوم انجمن . (ناظم الاطباء).
-
مجلس آرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مجلسآرای› [مجاز] majles[']ārā آنکه مجلس را به وجود خود بیاراید.
-
مجلس افروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] majles[']afruz ۱. آنکه مجلس را به وجود خود روشن سازد؛ روشنکنندۀ مجلس.۲. (اسم) (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
-
مجلس گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] majlesgāh نشستنگاه؛ محل انجمن.
-
مجلس نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] majlesnešin کسی که در مجلس نشسته؛ اهل انجمن.
-
مجلس نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] majlesnevis واقعهنویس؛ کاتب انجمن؛ منشی انجمن.
-
مجلس کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) جمع شدن و گفتگو نمودن .
-
ساز مجلس
لغتنامه دهخدا
ساز مجلس . [ زِ م َ ل ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات و ظروف مجلس میگساری . آلات شرابخانه . ساز شراب . سرویس میگساری به اصطلاح امروزی : [ در شرابخانه ] چندان طرایف سازهای مجلس بزم دید همه مرصع... پس آنچه ساز مجلس بود زرین و سیمین در صندوقی نهاد. (سم...