کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجلس کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجلس نویس
لغتنامه دهخدا
مجلس نویس . [ م َ ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) حضورنویس یعنی واقعه نویس دربار پادشاهی . (غیاث ). حضورنویس . محمد نصیرآبادی در احوال میرزا طاهر وحید نوشته : که چون جوهر قابلیت از جبهه اش نمایان بود به صوابدید نواب خلیفه سلطان به منصب مجلس نویسی سرافرازی یافت ...
-
مجلس نویسی
لغتنامه دهخدا
مجلس نویسی . [ م َ ل ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل مجلس نویس . رجوع به مجلس نویس شود.
-
ایستادگان مجلس
لغتنامه دهخدا
ایستادگان مجلس . [ دَ / دِ ن ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از مناصب دربار صفوی که جزء جمع ایشک آقاسی باشی دیوان بوده اند : و امور و نسق مجلس از جماعت مجلس نشین و ترتیب نشینان و ایستادگان مجلس از اعلی تا ادنی متعلق به ایشک آقاسی باشی دیوان . (ت...
-
امیر مجلس
لغتنامه دهخدا
امیر مجلس . [ اَ رِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از مناصب دربار سلجوقیان آسیای صغیر. رئیس دیوان تشریفات . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خوش مجلس
لغتنامه دهخدا
خوش مجلس . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ل ِ ](ص مرکب ) خوش محضر. خوش معاشرت . خوش نشست و برخاست .
-
مجلس تشريعي
دیکشنری عربی به فارسی
هيلت مقننه , مجلس , قوه مقننه
-
مجلس الشيوخ
دیکشنری عربی به فارسی
مجلس سنا
-
صورت مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratmajles = صورتجلسه
-
مجلس شورا
دیکشنری فارسی به عربی
برلمان
-
هواخواه مجلس
دیکشنری فارسی به عربی
برلماني
-
مجلس پذیرایی
دیکشنری فارسی به عربی
سد
-
مجلس یاداوری
دیکشنری فارسی به عربی
احي
-
مجلس تذکر
دیکشنری فارسی به عربی
احياء
-
مجلس رقص
دیکشنری فارسی به عربی
کرة
-
مجلس مشاوره
دیکشنری فارسی به عربی
لجنة