کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجلسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجلسی
/majlesi/
معنی
۱. مناسب برای مجلس.
۲. (اسم، صفت) نشسته در مجلس.
۳. (اسم، صفت) (سیاسی) نمایندۀ مجلس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مجلسنشین
۲. نماینده، وکیل
۳. اهل مجلس
۴. مرغوب، ممتاز، لوکس
دیکشنری
conciliar
-
جستوجوی دقیق
-
مجلسی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجلسنشین ۲. نماینده، وکیل ۳. اهل مجلس ۴. مرغوب، ممتاز، لوکس
-
مجلسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مجلس) [عربی. فارسی] majlesi ۱. مناسب برای مجلس.۲. (اسم، صفت) نشسته در مجلس.۳. (اسم، صفت) (سیاسی) نمایندۀ مجلس.
-
مجلسی
فرهنگ فارسی معین
(مَ لِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - شایسته یا مناسب مجلس . 2 - لباس یا هر چیزی که مخصوص مجالس مهم و رسمی باشد.
-
مجلسی
لغتنامه دهخدا
مجلسی . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) ملامحمد باقربن ملا محمد تقی مجلسی ، از بزرگترین و معروفترین علمای شیعه در عهدصفویه است که به سال 1037 هَ . ق . در اصفهان متولد شد و در سال 1111 یا 1110 در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی وفات یافت و در جامع عتیق اصفهان مدفون...
-
مجلسی
لغتنامه دهخدا
مجلسی . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) ملامحمد تقی بن مقصود علی اصفهانی مشهور به مجلسی اول یا مجلسی پدر از علمای متبحر شیعه ٔ اثنا عشری است که در فقه و تفسیر و رجال از افاضل عصر خود بود و اخبار و احادیث شیعه ٔ امامیه را جمعآوری کرده است . وی از شاگردان شیخ بهایی...
-
مجلسی
لغتنامه دهخدا
مجلسی . [ م َ ل ِ ] (ص نسبی ) اهل مجلس و نشسته در مجلس . ج ، مجلسیان . (ناظم الاطباء) : بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است ای مجلسیان راه خرابات کدام است . سعدی .ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین از شمع بپرسید که در سوز و گداز است .حافظ.
-
مجلسی
دیکشنری فارسی به عربی
برلماني
-
مجلسی
لهجه و گویش تهرانی
میوه و خوردنی مرغوب
-
واژههای مشابه
-
parliamentary system
نظام مجلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی مردمسالار که در آن عموماً رهبر حزب پیروز در انتخابات مجلس، قوۀ مجریه را در اختیار میگیرد و قوای مقننه و مجریه کاملاً از یکدیگر تفکیک نشدهاند
-
علامه مجلسی
لغتنامه دهخدا
علامه مجلسی . [ ع َل ْ لا م َ م َ ل ِ ] (اِخ ) محمدباقربن محمدتقی . رجوع به مجلسی شود.
-
backbencher
تهمجلسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] عضو عادی مجلس بریتانیا که مقامی در دولت حاکم یا حزب مخالف ندارد و در ردیفهای عقب مجلس مینشیند
-
ساعت مجلسی
لغتنامه دهخدا
ساعت مجلسی . [ ع َ ت ِ م َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی ساعت . (فرهنگ نظام ). ساعت دیواری . (استینگاس ). ساعت دیواری . ساعت دیوارکوب . رجوع به ساعت دیواری شود.
-
مجلسی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
مجلسی اصفهانی . [ م َ ل ِ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شعرای قرن دهم و از شاگردان محتشم کاشانی بود. وی به هندوستان رفت و در اوایل قرن یازدهم هجری در آنجا وفات یافت . از اوست :در جهان هر جا بلایی بود از ما درگذشت غیر بخت تیره کو چون سایه در دنبال ماست .و رج...
-
مجلسی هروی
لغتنامه دهخدا
مجلسی هروی . [ م َ ل ِ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) سید محمد از شاعران قرن نهم هجری است . ابتدا غریبی تخلص می کرد و چون به مجلس سلطان حسین بایقرا راه یافت به مجلسی متخلص گردید. از اوست :هر زمان گردی ز کوی دوست سر بر می کندتا کدام افتاده آنجا خاک بر سر می کند....