کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجلد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مجلد
/mojallad/
معنی
۱. واحد شمارش کتاب؛ جلد.
۲. (صفت) جلدشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جلدشده، جلددار
۲. جلد
دیکشنری
tome, volume
-
جستوجوی دقیق
-
مجلد
واژگان مترادف و متضاد
۱. جلدشده، جلددار ۲. جلد
-
مجلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mojallad ۱. واحد شمارش کتاب؛ جلد.۲. (صفت) جلدشده.
-
مجلد
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کتاب جلد کرده شده . 2 - واحدی برای شمارش کتاب .
-
مجلد
فرهنگ فارسی معین
(مُ جَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پوست کننده . 2 - صحاف .
-
مجلد
لغتنامه دهخدا
مجلد. [ م ِ ل َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که زن نواحه بر روی زند بدان . ج ، مَجالید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست پاره ای که زن نوحه کننده بر روی خود زند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || تازیانه . (از ذیل اقرب الموارد).
-
مجلد
لغتنامه دهخدا
مجلد. [ م ُ ج َل ْ ل َ ] (ع ص ) مقداری است از بار معلوم الکیل و الوزن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقداری از بار که وزن و کیل آن معلوم باشد. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || عظم مجلد؛ استخوان که بجز پوست چیز دیگر بر وی نمانده . (منتهی الارب )...
-
مجلد
لغتنامه دهخدا
مجلد. [ م ُ ج َل ْ ل ِ ] (ع ص ) صحاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن که کتابها را جلد می کند. (از ذیل اقرب الموارد). جلدگر. جلدساز. پوست گر. آن که کراسه راپوست کند. آن که کتاب را پشت کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پوست باز کننده ...
-
مجلد
دیکشنری عربی به فارسی
جلد , جلد بزرگ , مجلد , دفتر , کتاب قطور
-
مجلد
دیکشنری فارسی به عربی
کتاب , مجلد
-
جستوجو در متن
-
جلد بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
مجلد
-
کتاب قطور
دیکشنری فارسی به عربی
مجلد
-
دفتر
دیکشنری فارسی به عربی
کتاب , مجلد , مکتب
-
مجلدة
لغتنامه دهخدا
مجلدة. [ م ُ ج َل ْ ل َ دَ ] (ع ص ) تأنیث مجلد. ج ، مجلدات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجلد و مجلدات شود.
-
volume
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلد، حجم، کتاب، درجه صدا، مجلد، اندازه، ظرفیت، دفتر، توده، طومار، سفر، بر حجم افزودن، برزگ شدن، بصورت مجلد در اوردن